دنبال چی می گردیم ؟
دوشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۰، ۰۵:۵۴ ق.ظ
تا حالا فکر کردی اینهمه که در تمام زندگیمون می دویم ، قراره به کجا
برسیم ؟ اینهمه کار و زحمت و فشار و استرس و غصه برای چیه ؟ رسیدن به رفاه ؟
لذت ؟ آسایش ؟ ولی رفاه ، لذت و آسایش رو برای چی می خوایم ؟ من آدمای
زیادی رو دیدم که اینها رو دارن و باز راضی نیستن و دنبال بیشترش می گردن !
ما به دنبال "آرامش" می گردیم ... و جالبه که خودمون فراموش می کنیم .
فراموش می کنیم که تنها داشته ما اینجا و الانه ... فراموش می کنیم جلوی
چشممون آدمهایی هستن که اونی که ما داریم دنبالش می گردیم رو دارن و به
آرامش نرسیدن ! فراموش می کنیم که دور و برمون آدمهایی هستن که آرامش دارن
ولی مثل ما خودشون رو برای رسیدن به پول نمی کشن !
داستان زیبایی یادم اومد:
لذت زندگی
یک
تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از
بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!
از
مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟
مکزیکى:
مدت خیلى کمى !
آمریکایى:
پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟
مکزیکى:
چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانوادهام کافیه !
آمریکایى:
اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟
مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچههام
بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع
میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !
آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید
بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون
چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !
مکزیکى:
خب! بعدش چى؟
آمریکایى:
بجاى اینکه ماهىهارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت
کار و بار درست میکنى... بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى... این
دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک...
اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى
...
مکزیکى:
اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟
آمریکایى:
پانزده تا بیست سال !
مکزیکى:
اما بعدش چى آقا؟
آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام
شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره !
مکزیکى:
میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى
به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى!
با بچه هات بازى کنى !
با
زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!
داستان
اینقدر قشنگ بود که باقی حرفام رو می ذارم توی پست بعدی ... اینکه چطور می شه این
آرامش رو پیدا کرد ...
۹۰/۱۰/۲۶