سفر
دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ
دو روز پیش دوستی داشت میرفت مسافرت ، بهم گفت تو هم میای و من همون لحظه گفتم آره و راهی شدم ... بی نگرانی های اضافی ، بی بار اضافه ... سفر ، فقط بخاطر سفر ...
تجربهی زیبایی بود . چی باعث می شه یه سفر دو روزه خستگی یک سال کار رو از تن آدم در بیاره ؟ به این فکر کردم ... احساس آزادی ... اینکه نگرانی های شهر و کار و خانواده رو واسه لحظاتی زمین میذاری ... می تونی کمی خودت باشی ، فارق از نگرانی ... اگه اینطور بپوشم ، اگه اینطور راه برم ، اگه اینطور نفس بکشم اطرافیانم چی فکر می کنن ؟! حقیقت اینه که توی قفس بزرگی به اسم شهرمون اسیریم و دو راه بیشتر نداریم ، ذهنمون رو آزاد کنیم ، یا اینکه به سفر بریم ... من ترجیح می دم توی شهر خودم مسافر باشم ... آزاد و آرام ...
۹۱/۰۱/۲۱