ترس
پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۱، ۰۵:۲۸ ق.ظ
امروز از ساعت 6 صبح تا الان اندازه ی روزها خدا از طریق نشانه هاش بهم از ترس گفت ...
ترس چیه ؟ یه احساس که "فقط" وقتی به آینده فکر کنم سراغم میاد ...
ترسها برای من دو نوع هستن : ترسهای توهمی و ترسهای واقعی ... ترسهای واقعی ، ترسهایی هستن که برای اجتناب از خطر استفاده می کنم و عاقلانه هستن ... ترس از یک حیوان وحشی ... ولی باقی ترسها (که برای من بیش از 90 درصد هستن ) اونهایی هستن که فقط توهم هستند و کارشون متوقف کردن منه از رشد ، از فرصتهای جدید ، از تجربه های جدید ، از ارتباطات جدید ، از پیشرفت و ...
تا حالا فکر کردی این ترسها کجاهای زندگیمونو به خودش اختصاص داده ؟ از ترس از برقراری یه ارتباط ساده گرفته ... تا ترس از قضاوت دیگران در مورد خودم ... ترسهایی که از بچگی باهامون مونده و حتی خودمون هم نمی دونیم چرا می ترسیم ...
چقدر از موقعیت های جدید برای رشد و تغییرم رو برای ترسهام کنار گذاشتم ؟ چند بار به خاطر یه شکست (که عموما به خاطر اشتباهات گذشته ی خودم اتفاق افتاده ) دیگه حاضر به امتحان دوباره ی یه کار (حتی با روحیه و شرایط جدید و خوب ) نشدم ....
امروزه سعی می کنم با ترسهام مشورت نکنم ، سعی می کنم در موردشون مشورت کنم ، سعی می کنم خدا رو فراموش نکنم ، سعی می کنم اگه ترسی توهمیه به دلش بزنم ... و چقدر لذت بخشه رهایی از این ترسها و تجربه ی موقعیت های جدید ...
۹۱/۰۱/۳۱