نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

ثروت

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۵۴ ب.ظ
امروز یه صحنه از یه فیلم فکرم رو بد جور مشغول کرد ... یه مرد کارخونه دار میلیونر در دوران بازنشستگی و استراحتش داشت توی ویلای سرسبزش به گلها میرسید و باغبونی می کرد ... به این فکر افتادم که تمام عمرش رو جنگید و دوید و پول جمع کرد و کارخونه ساخت و ویلا خرید ... آخرش که چی ؟ باغبون این مرد هم همین کارها رو توی همون خونه انجام میده !!!!! (هر چند که فرقش احساسیه که دارن و نگاهشون : باغبون می تونه غرغر کنه که یه عمر مثل سگ واسه باغ این عمو دارم جون می کنم !!! و مرده می تونه فکر کنه که دارم تو باغ خودم به گلهای خودم میرسم ! همین !  ) مگه آخر عمر ما می خواد چی بشه ؟ پولمون میخواد واسمون چی کنه ؟ گیریم همین الان یک میلیارد توی حسابمون بود ! باهاش چه می کردیم ؟ ماشین آخرین مدل (نرم تر ، سریعتر ، خنک تر ، ...تر از پیکان ) ، خونه ی آنچنانی ( همه چیش برقی ، پر از نوکر و کلفت ، بزرگتر ، خوشگل تر ،...تر از خونه ی کوچولوی من ) ، لباسای آنچنانی (همون کاری رو می کنن که همین لباسا می کنن ! ) ، غذاهای آنچنانی (طمعهایی که شاید کمی بهتر ، جدیدتر یا جالب تر از قرمه سبزی امروز من دارن ) ... روابط آنچنانی ، مهمانی های آنچنانی ... ولیبعدش چی ؟ مگه همین الانشم که به یه آرزو می رسیم فورا آرزوی بعدی جلومون سبز نمیشه ؟! و این یکی دلمون رو می زنه ؟! دیروز قرآن می خوندم ، یه جا گفته بود آی مردم (نفهم ) ! اون دنیاتون رو بچسبید ! این دنیا خبری نیست ! آی مردم (نفهم) این دنیا یه بازی بیشتر نیست ... چرا فراموش می کنید ؟! ((دیدم هر ترجمه قرآنی که می خونم توی پرانتز مترجم کلی جمله از قول خدا میگه ، منم به خودم اجازه دادم احساسمو بذارم تو پرانتز! ) و در عجبم از مردمی که اون دنیاشونو ، روحشونو ، خداشونو فراموش می کنن و می چسبن به پول ... فقط پول و قدرت و شهرت و شهوت ... به شخصه رفاه و آسایش رو دوست دارم برای رسیدن به آرامش و لذت ... ولی به چه قیمتی ... تعریف رفاه و آسایش تا چه حد میتونه گسترده بشه ؟ اینهمه مردم که برای پول جون می دن مگه آخرش برای این آرامش و لذت نیست ؟ و آیا راه دیگه ای نیست که به اونها رسید ؟ اصلا مخالف پولدار بودن و تلاش کردن نیستم و شخصا کاملا تلاش می کنم که بهش برسم ولی فرق می کنه با خودکشی و خودفروشی برای پول ... فرق می کنه با حرص و طمع ... فرق می کنه با خساست و ... و باز یاد داستان ماهیگیر افتادم ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۱۴
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی