نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

سوال آخر انکار

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۱۷ ق.ظ
ببخشید دوستان ، اونقدر شلوغم که مغزم کشش خوندن و نوشتن رو از دست داده ! مطالبی که گذاشتم از ایمیل کامران عزیزم بود و حتی خودم کامل نخوندمشون ! (حالا قشنگ بودن ؟!) درک من از سوال آخر انکار : یه مثال میزنم واسه بخش اولش . روزگاری مغازه ای زدم که زیاد هم موفق نبود ، روزی دزد مغازم رو زد و همه چیز از بین رفت و من خودم رو آدم بد شانس و نا موفق نامیدم و همواره هر وقت فکر راه اندازی کسب و کار جدید به فکرم میرسه یاد بدشانسیم می افتم . اصل ماجرا : وقتی که من ساعت 11 می رفتم سر کار ، مشتری هام رو از شدت بدقولی سرویس کرده بودم ، سرمایه رو مثل احمقها دادم یک وسیله ی خاص نا کارآمد خریدم و ... خوب معلومه که نا موفق بودم ... و وقتی سهل انگار بودم ، حتی یک قفل کتابی برای مغازه نخریدم (دزدگیر پیشکشم ! ) خوب معلومه که آقای دزد میاد مغازه رو جمع می کنه و به بیماری من میخنده ... پس من مجموعه ای از نواقص بودم که یه کار رو شروع کرده بودم ! (تنبلی ، بد قولی ، بی مسئولیتی ، بی خیالی ، وقت نشناسی ، عدم سلامت عقل ، طمع ، بدون مشورت و ... ) خوب معلومه که باید شکست می خوردم . اما بیماری من امروز به واسطه ی نتیجه ی شکست گذشته می خواد منو از حرکت و رشد و پیشرفت نگه داره ... اینم یه جور مقایسست که باعث میشه با قبل انجام بدم ! ولی امروز من خوش قول ، تلاشگر ، مسئولیت پذیر ، با کمی سلامت عقل و مشورت و حمایت معنوی و کلی داشته ها هستم .... (همچین خالی بندی ای از من بعید بود !!! خوب کمی از هر کدومشون هستم ... ) پس قرار نیست شکست های گذشته تکرار بشه ... امروز ترسهام رو حمل نمی کنم ، مشارکتشون می کنم ، بررسیشون می کنم و جلوی رشد منو نمی گیره ... امروز "عاقلانه" و با "بهبودی" تصمیمات مهم زندگیم رو می گیرم . اما ترس از قضاوت : "سد محکمی که بسیاری از آزادی های مشروعم رو می گیره ... روم نمی شه تو جلسه از تغییراتم بگم ... روم نمی شه مشارکت کنم ... روم نمیشه ... " . انگار که سفره ای رنگین جلوم پهن باشه و من بخاطر اینکه دیگران چه فکری نسبت بهم می کنن خودم رو محروم کنن ... "ترس" قضاوت : در 90 درصد مواقع ترسی توهمیه ... هیشکی راجع بهت فکری نمی کنه و بیماریه که داره واست سناریو می نویسه ... 10 درصد موارد در موردت فکر می کنن ! خوب بکنن ! آیا کاری که می کنی در راستای رشدت هست ؟ در مسیر آرامشی ؟ با خواست خداوند همراستاست ؟ پس بزن دس قشنگه رو ... چه اهمیتی داره کی چی میگه ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۴
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی