نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

ازدواج

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ
دوستان خوبم ، می خوام تجربم رو در مورد ازدواج بنویسم ... (این پست واسه دوستای عزب اوقلی ) کاش اول از خودمون بپرسیم واسه چی می خوایم ازدواج کنیم ؟  اگه جواب "فرار" از هر چیزی بود همین الان فکرش رو از سرتون بیرون کنید ! فرار از تنهایی ، فرار از فشار اطرافیان ، فرار از حرف مردم ، فرار از بدهی ، فرار از بی پولی ، فرار از فشارهای جسمی ، فرار از ... وقتی با کسی ازدواج کنیم "ابدیت ، دنیا و آخرت خودمون و حتی فرزندانمون رو با یک نفر تا آخرین روزی که زنده ایم تقسیم می کنیم " ...  نگاهمون رو از این روزها و این لحظه ها و این شرایط برداریم ... به یک عمر فکر کنید ... یک عمر ... یعنی حدود بیست هزار روز ... که می تونه هر روزش براتون بهشت بشه ... یا هر روزش جهنم ...  به شرایطی که توش هستی و می خوای ازش فرار کنی نگاه کن ... آیا دو سال دیگه هم وجود داره ؟ جواب خیلی از شرایط "نه" هست ... و اگه جواب بله بود ... آیا خودم شرایط رو نمی تونم عوض کنم ! آیا حتما باید سند تمام روزهای عمرم رو به نام یکی بزنم واسه اینکه این مشکل حل بشه ؟! دوستای خوبم ... من چهار سال پیش یک انسان دیگه بودم ... یه شغل دیگه ، دوستای دیگه ، خونه ی دیگه ، روابط دیگه و طرز فکر دیگه و بی رودربایست همه چیز اونقدر داغون بود که حتی امکان نداره بتونید تصورش رو بکیند  !!!!  پس زمان میتونه همه چیز رو به طرز عجیبی عوض کنه ... ما می تونیم همه چیز رو به طرز عجیبی عوض کنیم ... خوب ... حالا فرض می کنیم تصمیممون برای ازدواج برای فرار نبود : خوب ... چقدر خودت رو می شناسی ؟ چقدر خودت رو دوست داری ؟ به نظرت کسی که خودش رو نشناسه می تونه کس دیگه ای رو بشناسه ؟ کسی که عاشق خودش نیست ، آیا می تونه عاشق کس دیگه ای بشه ؟ آیا با خودت در صلحی ؟ با اطرافیانت چطور ؟ با خانوادت ؟ کسی که با خودش ، اطرافیانش و نزدیکترین افراد زندگیش در صلح نیست ، آیا می تونه یه با یه غریبه در صلح و آرامش زندگی کنه ؟ حال یه فاکتور دیگه : *- دنبال یکی عین خودت می گردی ؟ کسی که قبل از اینکه چیزی بگی بفهمه و درک کنه ؟  خبر بد : چنین کسی وجود نداره !!!  اصلا زیبایی دنیا اینه که این شخص که عین شما باشه وجود نداره !!! تو منحصر به فردی ... اصلا اگه یکی عین خودت یه عمر کنارت باشه خسته کننده نیست ؟ به نظرت زیبا نیست که یکی در کنارت باشه پر از تازگی ... پر از دریچه هایی که تو ازشون تا حالا به دنیا نگاه نکردی ؟ پر از امکان رشد و تغییر برای دو تا تون ؟  دنبال سیبی که از وسط با خودتون نصفش کرده باشن نگردید  *- سوال مهمی که باید از خودت بپرسی : آیا این شخص رو ... دقیقا این شخص رو که انتخاب کردی ... با همین اخلاق الانش ، رفتار الانش ، اشتباهات الانش ، قیافه و هیکل الانش ، اعتقادات الانش ، طرز حرف زدنش ، برخوردش با دیگران ، و تک تک نقاط ضعف الانش تا آخر عمر می تونی تحمل کنی ؟؟؟  خوب میشه - درست میشه - درستش می کنم - بریم سر خونه زندگیمون حل میشه - خودم یادش می دم - تغییرش می دم - زمان حلش می کنه - یاد میگیره - یه کاریش می کنم - یه کاریش می کنه ... بزرگترین دروغهای دنیان !!! ما هیچکس رو نمی تونیم تغییر بدیم ... به خدا نمی تونیم ... (حالا شاید بشه رو عمل کردن دماغ حساب کرد و بگیم درست میشه ... اونم کاملا شانسیه !!! [نیشخند]  *- یه سوال که در موردش توضیح بیشتر نمی دم : آیا فرق عشق و س*ک+س رو می دونی ؟ آیا اشتباه نگرفتی ؟ آیا عشق چشماتو کور نکرده ؟  نکته ی درد آور اینجاست که تا وقتی در حالت نامعقول عاشقی (که معمولا یه واکنش فیزیولوژی بدنه !) قرار داریم جواب این سوال همیشه "انکار"ه ... ولی وقتی اولین قرمه سبزی رو لیلی توی خونه ی مجنون پخت تازه می فهمه دنیا دست کیه !!! وقتی فرهاد اولین قبض آب و گاز و برق و تلفن به دستش رسید ... نگاهش به عشق شیرین تلخ میشه !!! *- سوال بعدی : آیا شرایط و آمادگی روحی ، جسمی عاطفی و مالی ازدواج رو داری ؟  متاسفانه خیلی وقتا می بینم طرف هنوز از وابستگی دوست قبلیش رها نشده ، میره با یکی دیگه ازدواج می کنه ... این یعنی آماده نبودن عاطفی ... نتیجش درد آوره ... مقایسه ...حسرت ...  *- بچه ها هدف از ازدواج این نیست که یکی بیاد که همه ی بدبختی هام رو سرش آوار کنم و اسمشو بذارم تکیه کردن !!! قراره ما روحی مستقل و آرام داشته باشیم ... و در کنار یک نفر مسیر آرامش ، رشد ، شادی ، پیشرفت و خوشبختی رو دنبال کنیم ... نه اینکه سوارش بشیم - دور از جون - و تمام بارهای مشکلاتمون رو بندازیم گردن یکی دیگه ... ( مثلا من توی ذهن خبیثم می گم اگه ازدواج کنم دیگه لازم نیست ظرف ، رخت ، جارو ، اجاق رو تحمل کنم [خجالت] ) ...  پیشنهاد من به دوستای خوبم اینه : اول خودت رو بشناس ( برای من راهی به نام دوازده قدم وجود داشت که تمام وجودم رو به من نشان داد ) ... بعد سعی کن زندگی رو با کسی شریک بشی ... اونقدر بحث بزرگ و پیچیدست که از این شاخه به اون شاخه پریدم و  نمی دونم چی نوشتم ... فک کنم این پست واسه دوستای عزب اوقلیم غوقا کنه !!! ما که آردمامون رو ریختیم ، الکمون رو هم آویختیم [نیشخند] پ . ن : چیزایی رو که تازه به ذهنم میرسه این زیر می نویسم ! داری فکر می کنی کسی که باهاش ازدواج می کنم باید بتونه خوشبختم کنه ؟!  یه اشتباه دیگه !! دوست خوبم ، آیا خودمون قابلیت خوشبخت کردن خودمون رو داریم ؟ آیا من آدم شاد ، موفق و خوشبختی هستم ؟ اگه جواب بله هست : " من آماده ی ازدواجم " ... کسی که باهامون ازدواج می کنه می تونه خوشبختیمون رو کامل کنه ، یا بدبختمون کنه !!! ولی اینکه من یه عمر نتونستم شادی ، آرامش ، خوشبختی و موفقیت رو پیدا کنم ... حالا یکی از بیرون قراره بیاد ... نه !!!! چون بارها تو وبلاگ خوندی ... خوشبختی یک چیز درونیه ... - الان یادم اومد ... بعضی وقتا ما به انتظاری که از همسر آیندمون داریم چنان ایمان داریم که یادمون میره شاید آدمهای دیگه ای با مشخصات دیگه ای برای ما خوب باشن ... گاهی من آنچنان به خواسته هام می چسبم که به خداوند اجازه نمی دم خواسته ی خودش رو در زندگیم جاری کنه ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی