ترس ، خوشبختی
چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ق.ظ
هر وقت که اسمی از ترس توی زندگیم میاد ... باید مطمئن باشم که همون جاییه که ایمانم ضعیفه ...
وقتی توی مسیر بهبودی هستم و در اوج آرامش ترسی وجود نداره ... چون خدایی هست .. و ابزارهای قدرتمند برنامه توی دستامه ... دوستانم پشتوانه ی محکم عاطفی من هستند ... مشورت پشتوانه ی محکم عقلی منه ... صداقت ، روشن بینی ، فروتنی و پذیرش و صدها ابزار دیگه ی برنامه ابزار موفقیتم هستن و هر شب محیطی امن و پر از انرژی و حضور خداوند منتظرمه تا تجدید قوا کنم ... پس ترس چرا ؟!
این روزها پرم از حس خوشبختی ... یادمه روزهای اولی که وارد مسیر آرامش شده بودم ، اگه کسی می پرسید حالت چطوره ، جواب می دادم : "فعلا خوبم !!! " ... چون باورم نمی شد که آدم بشه خوب بمونه ... باور نداشتم که خوب بودن طبیعی ترین چیز دنیاست ... حتی می ترسیدم که اگه خوشبختی و خوبی حالم رو به زبون بیارم دنیا ازم بگیرتش ...
این روزها خوبی و خوشبختی رو حق مسلم خودم می دونم .
این روزها می دونم دنیا منتظر نیست که حالهای خوب من رو ازم بگیره .
این روزها می دونم که محکومم به شادی ، خوشبختی ، لذت ، رشد و موفقیت !!!
این روزها خدایی دارم که عاششقششم ...
این روزها دارم خودم رو پیدا می کنم ... و می دونم واسه پیدا کردن خودم و استعدادهام هیچوقت دیر نیست ...
۹۳/۰۲/۲۴