نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۷ارديبهشت
توی شبکه ی اجتماعی صورت کتاب !!!  هم مقالات توسط کامران عزیزم گذاشته میشه ، دوستانی که دوست دارن می تونن به اشتراک بذارن درس 3 – قانون مقاومت ما زندگی را با مبارزه و مقاومت دربرابر حقیقت طی میکنیم. هر چیزی هرطوری است، همیشه همانطور است. وقتی شما با حقیقت مبارزه میکنید، شما چیزی که دربرابرش مقاومت میکنید را بزرگتر و پر قدرت تر میکنید. اکنون چند مثال برای نشان دادن این که چطور این اتفاق می افتد. تجسم کنید چهارتا بادکنک زرد رنگ بزرگ روی سقف بالای شما هست. الان سعی کن هرکاری میکنی راجبشون فکر نکنی. همین الان راجبشون فکر کردی. این کار رو نکن. چه اتفاقی می افتد وقتی شما با بادکنک زرد مبارزه میکنی؟ تو به فکر کردن بهشون ادامه میدی. در واقع، هرچقدر بیشتر شما با بادکنکهای زرد مبارزه میکنی همان قدر بیشتر بادکنک زرد گیرتان میاید. مقاومت دربرابر بادکنکها باعث نمیشود انها از بین بروند. بلکه، به انها قدرت می دهد و آنها را زنده نگه می دارد.  همین قانون در هر بخش از زندگی وجود دارد. هرچیزی که شما در برابرش مقاومت کنید بزرگتر میشود. ایا شما تا به حال با کسی رابطه داشتید که یه ویژگی داشت که شما نمی توانستید تحمل کنید؟ چی اتفاقی برای آن ویژگی افتاد وقتی شما دربرابرش مقاومت کردید؟ رشد کرد. در درک شما رشد کرد و در حقیقت خودش را بیشتر در جهان اطراف شما نشان داد. به هر قسمت از زندگیت که درست کار نمیکند نگاه کن. این یک بخشی است که شما دارید در برابرش مقاومت میکنید. یه چیزی همانطور است که باید باشد و شما باهاش دارید مبارزه میکنید. با مقاومت کردنتان، شما به این قسمت از زندگی قدرت می دهید و نمی گذارید پاکسازی شود. بگذار به ترس نگاه کنیم. ترس با مقاومت از رویداد های آینده ساخته میشود. برای مثال، اگر شمامی ترسید کسی را از دست بدهید، دارید در برابر رویدادی در آینده به نام "از دست دادن آن شخص" مقاومت میکنید. هرچقدر شما در برابر از دست دادن ان شخص مقاومت کنید، شما ترس خود را بزرگتر می کنید.هر چه بشتر می ترسید بیشتر احساس تهدید می کنید بیشتر به آن شخص چنگ میزنید. در نتیجه آن شخص از شما فاصله می گیرد و آنچه در برابرش مقاومت می کردید سرتان می آید ( هر چه بدت میاد سرت میاد- مترجم) به زندگیتان نگاه کنید و توجه کنید که هر چه از آن می ترسید و در مقابلش مقاومت می کنید مرتبا دوباره و دوباره رخ می دهد. دوباره رخ می دهد زیرا شما آنرا می آفرینید. آنچه باید انجام دهید: 1- در هفته آینده لیستی از همه چیزهایی که در مقابلشان مقاومت می کنید تهیه کنید. سپس توجه کنید که این جنبه های زندگیتان همانطوری هستند که دوست دارید یا ندارید. توجه کنید که چقدر با احساسات شما در موردشان بی ارتباط هستند. 2- توج کنید که هنگامی با شرایط زندگیتان می جنگید و در برابرشان مقاومت می کنید چه اتفاقی می افتد.توجه کنید که که جنگیدن با واقعیت یک حالت ذهنی است و شرایط را عوض نمی کند بلکه آنها را بزرگتر و قوی تر می کند. تا هنگامی روی این موضوع کار کنید که ببینید که درست است. 3-توجه کنید که چیزهایی که از آنها می ترسید و در برابرشان مقاومت می کنید باز هم بارها در زندگیتان رخ می دهند. با جنگیدن با این شرایط شما آنها را می آفرینید و به زندگیتان وارد می کنید. مثالهای این را در زندگی خود بیابید.
نیم نوشته
۰۳ارديبهشت
واقعا حس نوشتن ندارم ... واسه همین واستون یه ایمیل که واسم اومده رو می ذارم ... از این سبک نوشته ها لذت می برم ... وقتی نیشت واز میشه ، یعنی توی بهبودی هستی ... دوستی برام اس ام اس زده پرسیده : میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟براش نوشتم : نه نمیدونم .......برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ...:| ..؟!!!!!یعنی یه همچین دوستان جان بر کفی داریم ما ....*****آخرین خبر از جهنم :شیر آب دستشویی ها جفتش داغه !***طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه بیا تو باهاش حرف بزن ...نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو ؟؟؟***یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی:"میشه یه چیزی بپرسم" بعد که طرف گفت چی!؟میگی:"هیچی بی خیال" !***مامان من آخر دموکراسیه!!!وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه، مثلا میگه:میخوای بهت بگم نفهم؟میخوای بگم شعور نداری??****من با این سن و سالم هنوز یه وقتایی از تاریکی میترسم!بعد برادر زاده ی 7 ساله م توی تاریکی نشسته، بهش میگم: تو تاریکی چه کار میکنی؟میگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار میکنم !!اینا بچه نیستن دایناسورن :|***یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!******یکی از رفقا سوغاتی شورت ۴۰ دلاری واسم آورده!موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!******پسر داییم دوم دبستانه امروز داشتم ازش علوم میپرسیدم:" چرا تمساح پستاندار نیست؟ "بچه هم هرچی نبوغ و استدلال علمی داشتو به کارگرفت و با اعتماد به نفس گفت:"چون اگه پستان دار بود موقع خزیدن سینه هاش میکشید روی زمین!!"***به بابا میگم می‌خوام برم سمت گیاهخواری، نظرت چیه؟!بابام: آفرین، خیلی هم خوبه، مگه تو چیت از بـُـز کمتره؟!!
نیم نوشته
۰۱ارديبهشت
با تشکر از کامران عزیزم که قسمت دوم رو هم ترجمه کرد ... درس دوم- ما با واقعیت می جنگیم یک تفاوت بزرگ بین حقیقت ما و حقیقت زندگی وجود دارد. حقیقت ما از احساسات، افکار، و دیدگاهمان تشکیل شده است و فقط در ذهنمان وجود دارد. در واقعیت زندگی، هیچ احساسات ، افکار و دیدگاهی وجود ندارد. فقط واقعیت وجود دارد. هرچیزی هرطور باشه همانطور است.  چیزها فقط هستند و احساس ما نسبت به آنها کاملا با وجودشان بی ارتباط است. برای مشاهده کردن مثالی از این، یک وقتی که ناراحت بودین را پیدا کنید.آیا اتفاقی نیفتاده بود؟ بله، حتما اتفاقی افتاده بود این حقیقت است. اتفاق افتاد. الان توجه کنید که چطور احساسات شما از آن اتفاق جدا بوده است. هر چقدر هم شما ناراحت بوده اید آن اتفاق افتاده است. پس یک اتفاق حقیقی رخ داده و ما نسبت به آن احساساتی داشته ایم. در حقیقت این دو هرگز و هرگز،هیچ وقت به هم وصل نیستند در حقیقت انها فقط در ذهنمان به هم وصل شدند من و همسرم یک گربه ی سیاه داریم. مهم نیست من چطور  نسبت به  او احساس کنم، آن گربه واق واق نمیکند. من میتوانم سر آن گربه داد بزنم . خیلی ناراحت بشم، اما هر کاری من بکنم، آن گربه واق واق نخواهد کرد در هر لحظه ی، آدمهایی که در زندگیت هستند آن طوری هستند که هستند. تو آن طوری هستی که هستی و شرایط زندگیت هم طوری هستند که هستند.  همه چیز امکان دارد فردا تغییر کند، اما در هر لحظه، هر چیزی هرطوری باشه همانطور است. شما هنگامی که با واقعیت آنچنان که هست در صلح هستید ، خیلی موثر هستید. دهن آرام دارید. می توانید اوضاع را به وضوح ببینید و ببینید که چه کاری لازم است انجام شود.راه حاها ، فرصت ها و امکانات رخ خواهند نمود. هنگامی که با واقعیت می جنگید، حالتی از ترس و ناراحتی و دید بسته می آفرینید. توانائی خود برای حل مشکل را نابود می کنید و به شیوه ای واکنش می دهید که مشکل را بدتر می کند. تسلیم شدن به واقعیت موجود کلید موثر بودن در زندگی است. این باعث از بین رفتن ترس و ناراحتی و تنگ نظری می شود . توانایی دید شفاف را بازیابی کرده و به شما امکان می دهد کاری که لازم است را انجام دهید.   آنچه باید انجام دهید: 1- در طی این هفته به اتفاقات زندگیتان توجه کنید. چیزها رخ می دهند و شما ببینید که احساسات شما از آن اتفاقات جدا هستند. هر چقدر که شما از چیزی  ناراحت باشید، واقعیت را تغیر نمی دهد. همچنان آنچه هست ، هست و شما احساساتتان را در مورد آن دارید. 2- تا هنگاهی این تمرین را انجام دهید که برایتان واضح شود که اوضاع زندگی کاملا جدا از احساسات شما هستند. هرگز در حقیقت به هم مربوط نیستند بلکه فقط در ذهن شما به هم وصل می شوند.این آگاهی ساده می تواند زندگی شما را عمیقا تغییر دهد 3- به قسمتهایی از زندگیتان که عالی پیش می رود نگاه کنید. متوجه خواهید شد که آنها جاهایی هستند که شما با واقعیت آنچه رخ می دهد کنار آمده اید. سپس به بخشهایی از زندگیتان توجه کنید که خوب پیش نمی روند. می بینید که آنها مواردی هستند که شما نتوانسته اید با واقعیت آنچه رخ می دهد جاری باشید.
نیم نوشته