نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۴آذر

گاهی اوقات میشنویم ، یا با خودمون فکر می کنیم که " تا کی بهبودی ؟! کی به زندگی برسیم ... " !

امروز اعتقاد دارم بهبودی ای و زندگی دو چیز متفاوت نیستن ... تعریف من از بهبودی : "شیوه ی صحیح زندگی" ه ... همین !

حالا اگر برای این نوع زندگی کردن به شیوه ی خاص بهبودی  کارهای خاصی رو باید انجام بدم ، نوع خاصی باید فکر کنم ... این منو از زندگی جدا نمی کنه ! بلکه کیفیت زندگی من رو بهتر می کنه ... 

به عبارتی بهبودی روشی است که یاد گرفتم با آن به زیباترین نوع ممکن زندگی می کنم . روشی که با عمل به اون سعی می کنم بهتر باشم ...

این فکر معمولا مثل اینه که بپرسم : خسته شدم ! تا کی باید مثل آدم حرف بزنم ، تا کی باید درست صحبت کنم ، تا کی باید غذا بخورم ، تا کی باید نفس بکشم ! پس کی میرسم زندگی کنم ؟! عجیب ... اما واقعی ...



نیم نوشته
۱۰آذر

سلام . اینبار که اومدم سراغ نواقص اخلاقی تصمیم گرفتم که بهتر روی این مبحث کار کنم . شروع کردم به پرس و جو و تفکر ... نتیجه برام راضی کننده بود ...

امروز درک شخصی من یه خورده تغییر کرده

نقص : یه کیفیت اخلاقیه که از حال تعادل خودش خارج شده ... مثلا جدیت خوبه ، سختگیری میشه نقص ... شهوت بد نیست ، شهوت رانی میشه نقص ، خشم هم به خودی خود خوبه ، ولی پرخاشگری میشه نقص ...

بعد به این نتیجه رسیدیم که نقص یه چیز درونیه ... وقتی یک یا چند نقص دست به دست هم میدن و به یه عملکرد تبدیل میشن این میشه  یه "خطا" ...

مثلا در مورد "مداخله گری" و دخالت در کار دیگران صحبت کردیم که آیا نقصه ؟! به این نتیجه رسیدیم که این یک خطاست ، دخالت مثبت با انگیزه های مثبت هیچ اشکالی نداره و سازنده هم هست ... ولی وقتی که من  با انگیزه ی اشتباه (نواقصم ) شروع می کنم به دخالت کردن در کار دیگران میشه خطا ... که  از نقصهایی مثل  تأیید طلبی و فضولی سرچشمه میگیره ! 

در مورد کمبود اخلاقی در گام هفتم صحبت خواهیم کرد ... فقط یه درک که قبلا هم در موردش صحبت کردم :

نواقص اخلاقی مثل چاله می مونن ... من چاله رو نمی تونم نابود کنم ، نمی تونم جابجا کنم ، غیب کنم (ممکنه روش رو بپوشونم ، ولی به خودی خود وجود داره و خطرناکه )  ...  من چاله رو فقط می تونم پر کنم ... و آنچه که چاله ای به نام نقص رو پر می کنه ، کمبود اخلاقی ای هست که باعث بوجود آمدن این نقص شده ... وقتی من چاله ای به نام تنبلی در زندگیم دارم باید با "تلاشگری" و "پشتکار" پرش کنم ... نه اینکه بگم نمی خوام تنبل نباشم ... یا سعی کنم تنبلیم رو کنترل کنم ... بلکه شروع می کنم به تلاشگر بودن ...


در آخر ، در مورد اصول روحانی جایگزین هر نقص صحبت کردیم ... من معتقد بودم یکراست بریم سراغ اون اصل روحانی ای که نقص رو پر می کنه ، یعنی مثلا برای خیال بافی ، یکراست بریم سراغ واقع گرایی ... اما استاد بزرگ چشمانم رو بازتر کرد ... ایشون فرمود همین اصل روحانی رو هم ریشه یابی کنیم تا به یه اصل روحانی ریشه ای تر برسیم ... یعنی برای واقع گرایی من باید از صداقت ، روشن بینی و پذیرش و حتی فروتنی استفاده کنم تا واقع گرا بشم ...

زیبا بود ...

چقدر خوبه که امروز روحیه ی آموزش پذیری دارم ... و دست از کله شقی برداشتم ...

نیم نوشته
۰۲آذر

دیروز احساسم انهدام بود ! میل شدید به نبودن ... مشکلاتم آنچنان عظیم و غیرقابل حل بود که مگر یه نفر دیگه باید می اومد و حلشون می کرد ... زیر بار زندگی داشتم خرد میشدم ... دنیا به آخراش رسیده بود

یک روز گذشت ... امروز ... من عالی ام ... هیچ چیز جز مرگ نیست که چاره نداشته باشه ، پس تا زنده ام یعنی می تونم با تلاش مشکلات رو حل کنم ... مشکلات هم اونقدر بزرگ نیستن که حل شدنی نباشه ... چند تا کار کوچولو کافیه تا رو به حل شدن برن ...

سوال اینه : از دیروز تا امروز چی فرق کرد ؟!

نگاه من ...

یادمون باشه چطور به زندگی نگاه می کنیم ...



نیم نوشته