نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

رنجش

پنجشنبه, ۱ دی ۱۳۹۰، ۰۱:۴۸ ب.ظ
چقدر از طول روزمون رو در حالی می گذرونیم که داریم به رنجشمون از یکی فکر می کنیم ، حرص می خوریم ، تو خیالمون هزار بلا سرش میاریم و وقتی به خودمون میایم می بینیم اخممون تو همه و مدتهاست تو خودمونیم ... ؟ چقدر از طول روزمون رو به دعوا ها و درگیری ها و قهر ها و بحث هایی در مورد رنجشمون از دیگران می گذرونیم ؟ چقدر از خلوتمون رو با احساسات بد می گذرونیم چون از اطرافیانمون رنجش داریم ؟ چقدر از روابط قشنگمون رو فدای رنجش ها می کنیم ؟ با چند نفر قهریم ؟ از چند نفر متنفریم ؟ اینا رو گفتم چون یک جمله معجزه آسا رو می خوام نقل کنم : توقعات ما بذر رنجش های ما هستند ... دقت کن ! پشت هر رنجشی یک توقع نشسته ! من توقع دارم یکی تحویلم بگیره ! وقتی توقعم برآورده نمی شه فورا ازش رنجش به دل می گیرم ... نکته دردآور اینجاست که یادم می ره خودم رو جای اون بذارم و ببینم چرا این اتفاق افتاد ؟! یادم می ره از کی این توقع رو داشتم و توقع من بجا بوده یا نه ...  توقع دارم دوستی بهم زنگ بزنه ! وقتی نمی زنه فورا هزارتا فکر میاد تو سرم ، اینکه دوستم نداره ، اینکه خودخواهه ، اینکه بی مسئولیت و بی تفاوته ، اصلا بی معرفته ... اما به این فکر نمی کنم که ممکنه در شرایط بدی باشه ، ممکنه مهمون داشته باشه ، ممکنه کاری دستش باشه ... و توقع بیجای من باعث میشه دوست خوبم رو برنجونم و اعصاب و لحظه های زیبای زندگیم رو به سادگی از بین ببرم ... از وقتی به دنیای شما اومدم با این طرز فکر از خیلی ها رنجیده نشدم ! خیلی رنجش ها رو به دل نگرفتم ! وقتی گرفتم ، زودی رهاشون کردم و خیلی آرومتر از قبل از ورودم دارم زندگی می کنم ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۰/۰۱
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی