رویا
دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۳۱ ق.ظ
رویا ... فانتزی ... خیال ... تجربش کردی ؟ وقتی تو یه حالت سکوت تو رویا فرو می ری انگار که واقعا لحظاتی تو رویات زندگی کردی ؟ تو دنیایی که همش تو ذهن ماست چیز غریبی نیست ...
امروز به زندگی ام فکر می کردم ... به انگیزه هام ... و جای رویا رو خالی دیدم (سوء تفاهم نشه ! رویا به معنای ... همون رویا ! ) .
تا حالا شده شب با یه وعده ی قشنگ بخوابی و صبح که بیدار میشی اونقدر سرزنده ای و انرژی داری انگار نه انگار که دیشب از ذوقش نخوابیدی ... مگه اون روز با روزای دیگه چه فرقی داره (همون روزایی که با خستگی می خوابی و با غر و لند بیدار میشی ؟ ) ... از نظر فیزیکی تو دنیا تغییری رخ نداده ، ولی ذهنت یه انگیزه ، یه دلیل ، یه رویا پیدا کرده ... چی میشد هر روزمون رو با شوق زندگی اون طور بیدار می شدیم ...
هنوز ذهنم توان درک و عملی کردن این دانشم رو نداره که زندگی کردن و نفس کشیدن و فرصت یه روز نو خودش بزرگترین موهبت و رویاست ... و ذهنم در دنیای فیزیکی دنبال رویاش می گرده ... پس تا وقتی درکش رو پیدا کنم دنبال کامل کردن رویاهای نیمه کارم میرم ...
۹۱/۰۴/۱۲