ذکر
يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۰۴ ق.ظ
این روزها نا آرومم ... وارد مرحله ای جدید از زندگیم شدم ... باز هم آزمون ... بازهم تجربه ... و ذهنم از این فرصت استفاده می کنه ... اونقدر حرف می زنه ... اونقدر میگه و میگه که سه روزه نه خواب دارم و نه خوراک ...
اما واسه آروم کردنش راهی پیدا کردم ...
ذکر ... با هر سبحان الله و لااله الا الله که می گم آروم تر و آرومتر میشم ... انگار دنیا هماهنگ با من ذکر میگه ... هنوز هم اعتقادات مذهبی قوی ای ندارم ، اما به پاکی و یگانه بودن خدای مهربونم ایمان دارم ...
خدای خوب ... مرسی که هستی ... مرسی که وقتی از شدت غم و تنهایی به خودم می پیچم بهم یادآور می شه که هرگز تنها نبودم ...مرسی که تنهام نمی ذاری ... مرسی که با یادت هم آروم میشم ... مرسی که وقتی بهت نیاز دارم هرگز تنهام نذاشتی ... مرسی که دست گرمت رو روی شونه هام حس می کنم ... مرسی که با نشانه ها ... با هدایایی که بهم می دی ... نمی ذاری از مسیرم خارج بشم ...
دوستت دارم
۹۱/۰۷/۳۰