نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

در هر لحظه فقط یک انتخاب

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۰۶:۲۲ ق.ظ
امروز درکی بهم دست داد که اونقدر بدیهی ولی مهمه که هنوز واسه خودم مبهمه ، پس تند تند فقط می نویسم : داستانی رو نقل می کنم که به این مبحث بی ارتباط نیست : دو تا راهب می خواستن به مراقبه بپردازن که هوس کردن سیگار بکشن ، ولی قبلش باید از استادشون اجازه می گرفتن ! جداگانه پیش استاد رفتن و برگشتن . استاد به یکی شون اجازه داده بود و به دیگری نه ! تعجب کردن ، و سوالاشون به استاد رو نقل کردن : یکی گفته بود استاد می تونم در حال سیگار کشیدن مراقبه کنم ؟ و استاد گفته بود بله ! و دیگری پرسیده بود استاد می تونم در حال مراقبه سیگار بکشم ؟ استاد گفته بود نه ... درک امروز من اینه : همزمان نمی شه با تمام فکر و ذکرت دنبال هوسها و لذتها باشی و دنبال خواسته های دلت بری و همون لحظه انتظار داشته باشی عاشق زندگی، خدا ، مسیر روحانی ات هم باشی ، از لحظاتت ، زندگی و عشق ورزیدن به جهان هم لذت ببری و نشئگی معنوی ات رو حفظ کنی و رشد کنی ! ظاهرا بدیهیه ولی وقتی درد آور می شه که تمام فکر و ذکرت مثلا دنبال برقراری یه رابطه است و با خودت می گی چرا حالم خوب نیست ؟ چرا نمی تونم با خدا (طوری که درکش می کنم ) ارتباط برقرار کنم ، چرا رنگ زندگی تغییر کرده ... به سادگی : در حالی که تمام فکرت دنبال لذته ، نمی تونی به روحانیتت هم برسی و ازش لذت ببری ولی وقتی ذهنت دنبال روحانیته و داری ازش لذت می بری  می تونی از باقی دنیا و لذتهاش هم لذت ببری ! یه تبصره هم داره : اگه به روشنیدگی نزدیک باشی ، اگه روحت کمی از خواب بیدار شده باشه ، لذتهایی که با وجدانت ، اصولت و اعتقاداتت منافات داره در هیچ حالی دیگه نمی تونه بهت حال بده ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۰/۲۲
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی