گام دوم
سه شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۲۴ ق.ظ
چقدر مشورت می کنیم ؟ چقدر کمک می گیریم ؟ چقدر قدرتهای بزرگتر از خودمون رو قبول داریم ؟ چقدر به فکرمون اعتماد و اتکا می کنیم ؟ ... چقدر اشتباهاتمون رو تکرار می کنیم و انتظار داریم نتیجه ای متفاوت بگیریم ؟ چقدر کارهای دیوانه وار می کنیم ؟ چقدر معقول رفتار می کنیم ؟ با مشکلاتم چطور مواجه می شیم ؟ ...
اینا سؤالاییه که جواب دادن بهشون باعث می شه متوجه روال معمول زندگیمون بشیم . قبل از اینکه وارد دنیای امروزم بشم یه عقل کل به تمام معنا بودم ! نیازی به کمک گرفتن نبود ! نیاز به یاد گرفتن نبود ! من متخصص همه کارها بودم ، جواب همه سؤالا رو می دونستم ، کمکی نیاز نداشتم !!! و عجیبه که با اینهمه استعداد (که فکر می کردم دارم ) همه زندگیم یه آشفته بازار واقعی بود .
از وقتی اومدم اینجا شروع کردم استفاده از ابزار مشورت (حتی واسه کوچکترین کارها ) ! کمک گرفتن رو تمرین کردم ، قبول کردم که چیزهایی بزرگتر از من هم هست ، چیزهایی قوی تر از من که می تونن کمکم کنن . این چیزها می تونستن خیلی چیزها باشن مثلا : فکر دیگران ، کمک متخصص ها ، کتابها ، گروه ها و از همه مهمتر خدا ! روحیه آموزش پذیری ام رو تقویت کردم ، دیگه عقل کل نبودم چون همه چیز را همگان دانند . دریچه افکارم رو باز گذاشتم و سعی کردم اشتباهاتم رو تکرار نکنم . به خودم اجازه می دم خطا کنم و تکرارش نه !
امروز زندگی آرومتری دارم و رفتار معقولتری ...
۹۰/۱۱/۱۱