نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

دعا

يكشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۲۰ ق.ظ
خداوندا , خود را تقدیم تو می دارم . با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی. از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم.باشد تا همیشه بر اراده تو گردن نهم ...روزگاری جرأت خوندن این دعا رو نداشتم ... ترس از دست دادن ها ، ترس آزمایش ، ترس از سختی اجازه نمی داد به خدا اجازه بدم توی زندگیم دست ببره ! ترجیح می دادم زندگی کوچک و بی هدفم رو ادامه بدم ولی ذره ای درد نکشم .امروز داشتم به این فکر می کردم که چرا اینقدر بدبین بودم ؟ چرا خدا باید بهم سختی می داد ؟ چرا باید آنچه خدا از من می خواست و می ساخت چیزی سخت ، درد آور و همراه با از دست دادن لذتهام بود ؟امروز ایمانم قوی تر شده ، امروز روشن بین تر شدم و احساس می کنم ... احساس می کنم که خدای مهربونم هیچوقت بدم رو نمی خواد ! می دونم تغییر گاهی درد داره ولی به قول پائولو کوئیلو برای اینکه یک تیکه آهن بی ارزش تبدیل به یه شمشیر زیبا بشه باید اول توی کوره بره ، قدر جهنم داغ بشه ، بعد بیرون بیاد ، کلی پتک تو سرش بخوره و اضافاتش بریزه ، بعد دوباره بره تو کوره ، بعد توی آب یخ کنه و پتک پتک پتک ... ولی آهنگر می دونه از شمشیر چی می خواد بسازه ... ولی در حقیقت این تعابیر کمی ترس همراه خودش داره ... من امروز دنیا رو کمی زیباتر می بینم ، خدای من هم از آهنگر خیلی مهربونتره و امروز ایمان دارم :"خدا هیچوقت بیش از تحملم بهم سختی نمی ده "درسته ، لذتهایی رو ازم گرفته ولی لذتهایی که جایگزینش شده قابل وصف نیست ! و این قابل وصف نبودنه که باعث می شد هرگز باورشون نکنم تا اینکه تجربشون کردم ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۱۶
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی