1 ساعت
دوشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۰، ۰۶:۱۱ ق.ظ
امروز تصمیم گرفتم به یه جمله ی قدیمی عمل کنم :
طوری عمل کن انگار یک ساعت دیگه بیشتر زنده نیستی و طوری برنامه ریزی کن انگار صد سال دیگه زنده ای ...
جوابی که گرفتم فوق العاده بود ... برای کسی که یک ساعت دیگه بیشتر زنده نیست معنی زندگی یه جور دیگه است ... خشم ، رنجش ، طمع و ... معنی نداره و عشق ، مهربانی ، خدا و ... معنی بیشتری پیدا می کنه . اطرافیانم رو چون یک ساعت دیگه بیشتر نمی بینم عاشقانه دوست خواهم داشت ...
عملا امتحانش کردم و جواب داد ! فکرم رفت طرف اتفاقی که دیشب توی کلاس افتاده بود ، رنجشی که از عده ای گرفته بودم ، داشتم فکر می کردم که امشب تو کلاس بهشون بگم ... یهو یادم افتاد من یک ساعت دیگه بیشتر فرصت ندارم ! اتفاق دیشب فورا رنگ باخت ... احساسم نسبت بهشون برگشت و خوبی هاشون رو به یاد اوردم و دوستشون داشتم ! اصلا وقتی من امشب نیستم دیگه این فکرا چقدر بیهوده به نظر می اومد ... شروع کردم به لذت بردن از لحظه ای که توش هستم ... به دو سه نفر که دوستشون داشتم اس ام اس دادم (چه احتیاجی به فراموشکاری ، تنبلی و غرور هست وقتی وقت زیادی ندارم ... ) ، رسیدم سر کار ، شروع کردم به طراحی ... دارم سعی می کنم بهترین طرحم رو بزنم (چون آخریش می تونه باشه ) ... با مشتریام بهترین رفتار رو دارم ...
زندگی چقدر قشنگه ... ازش لذت می برم و استفاده می کنم .
۹۰/۱۲/۰۱