جستجوی دائمی
پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۵:۱۶ ق.ظ
دیشب تجربه ای وصف نشدنی رو توی رویا چشیدم ... تجربه ی رهایی ...
تازه فهمیدم در آرمترین لحظاتم (که گاهی دیگران آرزوش رو دارن ) چقدر نا آرامم . تازه فهمیدم در لحظاتی که فکر می کنم در جستجوی چیزی نیستم ، باز هم دائما در حال جستجو ام ... شاید ذره ای از هدفم رو در رویا دیدم تا بدونم که اول راهی هستم که بخشی اش اون حیرت و شعف وصف نشدنیه ...
تا به حال دقت کردید در تمام لحظاتمون در جستجو هستیم ؟ وقتی در حال کار هستم به ساعت بعدش فکر می کنم و منتظر تموم شدنشم ، تازه روز که تموم میشه منتظر پایان ماهم که حقوق بگیرم ، از اون بدتر در ناخود آگاهم به 20 سال دیگه و بازنشستگی فکر می کنم ... در هر لحظه ام در جستجوی چیزی هستم که درد آور اونه که نمی دونم چیه ! گاهی لذت ، گاهی آسایش ، گاهی یه همدم ، گاهی استراحت ، گاهی ... و نمی دونم همه ی اینها رو برای چی می خوام ! فقط در خود آگاه و نا خودآگاهم دارم می گردم و می گردم و وحشتناکه که با رسیدن به هر کدوم دست از گشتن بر نمی دارم و به فکرم هم خطور نمی کنه شاید گم شده ی من چیز دیگه ایه !!!
امروز درک کردم که گم شده ی من "نگشتن" ، "سکوت" ، "رضایت" و آرامش حاصل از اونه ... وقتی چیزی نخوام ، وقتی دائم در جستجو و منتظر نباشم ، گم شدم رو همون جا و همون لحظه پیدا می کنم ...
۹۱/۰۱/۱۷