نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

حماقت

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۵:۳۹ ق.ظ
امروز صبح که مثنوی رو باز کردم داستان قشنگی اومد ... به زبون ساده نقلش می کنم . روزی مردی حضرت عیسی رو دید که با وحشت و سرعت فرار می کنه (انگار که یه شیر وحشی دنبالش کرده ) اما هیچکس پشت سرش نیست ... دوان دوان به عیسی رسید (و به سختی و قسم و آیه دادنش نگهش داشت ) و پرسید از چی فرار می کنی ؟ کسی یا چیزی پشت سرت نیست ؟!!! و عیسی گفت "از آدم احمق فرار می کنم " !!! مرد تعجب کرد و گفت عیسی !!!!! تو مرده زنده می کنی ، کور رو بینا می کنی ، جزامی شفا می دی ... تو دیگه چرا ؟ و عیسی گفت اسم اعظم رو به سنگ گفتم ، شکافت ... کور رو بینا کرد ، مرده رو هم زنده کرد اما برای آدم احمق هزار بار خوندم و اثری نکرد و به حماقتش باقی موند . و توضیح داد که بیماری و مرگ و ... بلاست ، به خواست خدا رفع می شه ولی حماقت قهر خداونده که انسان احمق برای خودش خریده !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۱۴
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی