خودمشغولی
يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۴۱ ق.ظ
واااای که این ذهن چه داستانهایی داره واسه خودش ! خود فریبی ... خود مشغولی ... خودخوری ... خود ...
ولی هیچوقت فکر نمی کنیم که تنها موجود عالم که خودش با خودش درگیره (یا فکر می کنه اینطوره ) ما انسانها هستیم ...
خودمشغولی ...
چقدر از روزهامون رو داریم با حسرت ، عصبانیت ، ترس و ... می گذرونیم و آنچنان در خودمون فرو رفتیم و اخمامون تو همه که دنیای اطرافمون رو هم نمی بینیم ؟ چه اتفاقی می افته ؟ این خودخوری و خود مشغولی آیا فایده ای هم جز هدر کردن لحظاتمون داره ؟ آیا اثری بر جهان اطرافمون داره ؟ شرایطی رو بهتر می کنه ؟ و غیر از از دست دادن لذت لحظه ی حال فایده ای هم داره ؟
گذشته ، حال ، آینده = حسرت ، خشم ، ترس
اینا برخورد اشتباه ما با زمانه ! چرا چیزهای دیگه ای رو جایگزینشون نکنیم ؟ من به شخصه چون تمام تلاشم اینه که توی لحظه ، ساعت یا حداقل روزم زندگی کنم و در هر روز و هر ساعت و هر لحظه ام درست ترین کاری که از دستم بر می آد رو انجام بدم گذشته برام بیشتر درس و تجربه است ... حالم باحاله !!! و با پذیرش دنیای اطرافم عصبانیت جای کمی توی زندگی ام داره و آینده ام پر از امید و اشتیاقه .... چرا گذشته ای که گذشته رو زنده کنم و حسرت بخورم ، چرا الانم رو با خشمی که بر اثر عدم پذیرشه خراب کنم و از آینده ای که هنوز نیومده بترسم ؟!
۹۱/۰۲/۱۷