مشکلات
يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۳۱ ق.ظ
دو روزه که با دوستایی برخورد می کنم که مشکلات جدی توی زندگیشون دارن و دارن منهدم میشن ! تمام زندگیشون به یه جهنم تبدیل شده !
به نظرتون مشکل چیه که در مقابله با مشکلات منهدم و نا امید می شیم ... معمولا بهترین (از نظر فکر خرابمون ! ) راهکارمون در مقابل مشکلات فرار از نوع فوری ، فرار با توجیح ، فرار بی توجیح ، فرار نرم ، فرار تدریجی ، افسردگی ، انداختن تقصیر گردن این و اون ، زدن خودمون به بی خیالی و ... است ! خوب معلومه که با این کارها منهدم میشیم !
این روزها با مشکلاتم چطور برخورد می کنم ؟ اول اینکه طرز نگاهم اینه :
اول : مشکلی وجود نداره که راه حلی منطقی و عقلانی نداشته باشه !
دوم : مشکلات چیزهایی هستن عین یه بازی که باید باهاشون طبق قاعده بازی کرد و برنده شد ...
سوم : دید احساسی من می تونه همه چیز رو خراب کنه ، باید از بیرون به مشکل نگاه کرد ... وقتی من خودم درون مشکلم ، پس می تونم از یه آدم معتمد کمک بگیرم !
چهارم : یاد گرفتم بعد از مشورت کردن حرف گوش بدم ! احمقانه ترین نگاه دنیا اینه که هیشکی منو درک نمی کنه ، هیشکی مشکل منو نمی فهمه ...
پنجم : در حل همه ی مشکلات "سلامت عقل" فاکتور اصلیه ! عقلانیت ... گمشده ی سالهای زندگی من (و بطور کلی اکثریت نوع بشر ! )
ششم : خدا رو فراموش نمی کنم ! اولین چیزی که ذهن بیمار من در مواقع سختی انجام میده اینه که با شلوغ کردن اوضاع خدا رو از یادم ببره !
هفتم : ... بابا خسته شدم از این شمارش ! از نوشتن به سبک آکادمیک و بسته خوشم نمیاد !
بابا ای مردم ! با فرار هرگز مشکلی حل نشده ! با سر کردن زیر برف هیچ کبکی موفق به پنهان شدن نشده !
آی مردم ! یا مشکلاتی رو که در قدرتتون نیست تغییر بدید بپذیرید و آرام باشید ! یا شهامت داشته باشید و با آرامش و عقلانیت برای برطرف کردنشون بجنگید !
آی مردم ! وقتی یه گره با دست باز میشه لازم نیست شیش تا گره دیگه هم بهش اضافه کنید و بعد با دندون آسیا سعی کنید بازش کنید ...
آی مردم ! مشکلاتتون رو بصورت ریز رو کاغذ بنویسید ... با حضور اون شاهد معتمد بخونیدشون... نصفشون حل شد !!! چون معمولا نیمی از چیزی که توی کله خودمونه توهمه و با دیدنش تازه می فهمیم چقدر احمقانس ... نصف دیگه راه حل داره ! ولی راهش خودخوری و نا امیدی و فرار نیست ! جنگی مرحله به مرحله ، عاقلانه و با آرامشه !
دیگه چی بگم ...
۹۱/۰۴/۰۴