آزادی
شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۶ ق.ظ
زیباترین حسی که تجربه کردم ... آزادی .
امروز که کمی به عقب تر نگاه می کردم ، روزهایی که انگیزه و انرژی بیشتری در وجودم احساس می کردم چیزی رو کشف کردم که شاید به نظر مزحک بیاد : این روزها اسارت های جدیدی برای خودم ساختم ، چیزهایی به ظاهر کوچک که اثری بزرگ در زندگی ام ایجاد کردن ...
"تلویزیون" رو به عنوان یکی از دشمنان آزادی ام نام می برم !!! بله ! روزی چند ساعت از وقتت رو پای تلویزیون یا ماهواره هستی ؟ با اون وقت چه کارهایی می تونی بکنی ؟ (نمی گم تماشا نکنیم ، ولی چقدر اسیرش هستیم ، چقدر افراط و تفریط می کنیم ؟ )
روزهای پر انرژی من روزهایی بود که اسیر تلویزیون نبودم ! تا جایی که از دیدن فیلمی لذت می بردم تماشا می کردم (معمولا 15 یا 20 دقیقه ) و ناگهان رهاش می کردم و می رفتم دنبال کاری که لذت واقعی تری بهم می داد ... مطالعه ، ورزش ، مراقبه ...
این روزها انگار برده ی تلویزیونم ... از این کانال به اون کانال ... دنبال یه راه فرار از واقعیتی که می تونم زندگیش کنم ... از صبح زود شروع می شه و هر لحظه ای که توی خونه ام اسیرم کرده ... حتی تعطیلاتم رو هم صاحب شده ...
تصمیمم رو گرفتم ... باز آزاد می شم .
۹۱/۰۷/۰۸