نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

افسردگی

يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۲ ق.ظ
جای خالی شادی رو توی زندگیت حس می کنی ؟ دلیلی برای شادی نداری ؟ هیشکی هم که تو رو دوس نداره ! امیدی هم که به آینده نیست ! گذشته هم که اصلا اسمشو نیار ... این حال و روز خیلی از اطرافیانمه ... ولی چرا ؟! شاید با فکر کردن به گذشته و آینده الانمون رو فراموش می کنیم ... شاید وقتی از نعمت سلامتی میشنویم خندمون می گیره و اونو حق مسلم خودمون می دونیم ... شاید وقتی از نعمت آزادی می شنویم پوزخند می زنیم ... شاید وقتی از نعمت زندگی می شنویم که دیگه شاکی هم میشیم ... به خدا اینها و هزاران تا دیگه که همین لحظه داری ... همین الان در دسترسته نعمتها و لطف خدای مهربونیه که می خواد شاد باشی ... شاید لازمه کمی مقایسه کنی : با کسی که قطع نخاعه و آرزو داره می تونست خودش به تنهایی و با اراده خودش به دستشویی بره ... کسی که نمی تونه یه نفس عمیق بکشه ... کسی که نمی تونه واسه مشکل کبدش یه تخم مرغ بخوره ... کسی که توی زندانه و آرزوی یک ثانیه قدم زدن تو خیابونهای شهر رو داره ... کسی که گرسنس و آرزوی یه نیمرو با نون تازه تو دلشه ... چیزی که امروز داری و  هستی شاید آرزوی دهها نفر دیگست که همین ها رو هم ندارن و نیستن ... و اما زندگی ... نعمته ، چون اونایی که از دستش دادن دیگه فرصتی برای رشد ، تغییر ، لذت ، عشق و ... رو توی این دنیا از دست دادن ... زندگی یه فرصت بینهایته که بهمون دادن تا هر چی دلمون خواست بشیم ... چرا نباید شکر گزار باشیم ... به جای غرغر کردن بیا و تصمیم بگیر آنچه که می خوای باشی ... به همین سادگی ....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۰۹
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی