نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

افسردگی

يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۷ ب.ظ
از افسردگی نوشتم ... و الان که خوندمش دارم خودم رو نقد می کنم ! اینبار به عنوان کسی که روزگاری افسردگی رو تا عمق جانش تجربه کرده (و یادگارهای تلاشهای نافرجامم برای پایان دادن به زندگی هنوز روی دستام جا مونده ! ) می نویسم ... روزهایی که زندگی رو مشکی می دیدم ... اگه کسی بود که بهم می گفت زندگی قشنگه ، دنیا زیباس ، دوست داشتم سرش رو همونجا بشکونم ! تو دلم چه بوووووق ها که نثارش نمی کردم ... اگه کسی برام از خدا و لطفش و نعمتش می گفت واقعا حس وحشتناکی رو تجربه می کردم و دلم می خواست خدا و نعمتهاش رو ... بگذریم . چی به من کمک کرد ؟ چی باعث شد دنیای امروز من سفید بشه ؟ کی دستمو گرفت ؟ کی منو به یه انسان شکرگذار ، آرام ، متعادل ، موفق  و ... تبدیل کرد ؟ یک روز که آرزوی مرگ رو با هر نفس تکرار می کردم خسته شدم ... حالا که توان مردن نداشتم ، تصمیم گرفتم زندگی کنم . حالا که آخر خط بودم پس چیزی برای باختن نداشتم که نگرانش باشم ! پس تصمیم گرفتم شروع کنم اونطور که دلم می خواد بشم ... به همین سادگی ... دوستان خوب و دپرسم ... دنیای "من" قشنگه ... زندگی "من" زیباست ... نعمتهای خدا برای "من " پر از شور و لذته ... و قبول دارم دنیای شما وحشتناکه ... هیشکی دوستتون نداره !!! ... زندگی بووووووووووق ! پس تصمیم بگیر ... یا بمیر (نری خودتو بکشی ! این تمثیله ) ... یا زندگی کن ... اگه زندگی رو انتخاب کردی پس به دنیای من بیا ، مثل من زندگی کن ... و زیبایی و لذتی که من از زندگی می بینم ببین . همین !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۰۹
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی