سرزنش دیگران !
شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۱۷ ق.ظ
یک روز جدید ... و تجربیات جدید ...
یکی از لذتهای زندگیم فکر کردن به فرصتها و چالشهاییه که می تونم باهاشون مواجه بشم ، من هنوز زنده ام و دنیا پر از فرصته ... شاید روزی تصمیم بگیرم آفریقا رو ببینم (ترجیح میدادم سری به هندوستان بزنم ) . شاید تصمیم بگیرم به کار مورد علاقم بپردازم و یه سرآشپز حرفه ای بشم ... هنوز نیمی از زندگیم مونده ... خدایا برای جهان هیجان انگیز و دوست داشتنیت ممنونم ...
اما سوال بعدی ...
آیا دیگران رو برای اشتباهات خودم سرزنش می کنم ؟
وقتی که خراب کاری ای اتفاق میافته یکی از تخصص های من سرزنش هر چیزیه که دم دستم باشه ... شروعش با خداییه که همیشه هست ! ( همیشه باعث همه ی بدبختیها رو خدا می دونستم -در حالی که امروز می دونم هر چی که خوبه و خیره مال اونه و هر چی که شره و بده دست پخت خودمه ! - ) ، بعد شروع می کردم سرزنش شرایط محیطی ... آب و هوا ، کارهای شرکت ، بوق ماشین ها ، پرنده های آسمون ... و در آخر شروع می کردم به سرزنش اطرافیان ، گاهی شروع می کردم از کودکی تا بزرگسالی دنبال سرزنششون که اگه برام فلان آبنبات رو خریده بودی من عقده ای نمی شدم و امروز تو کارم موفق بودم !!!!!!! (داغم تازه شد ! یه ماشین پلاستیکی بود که تصویرش هنوز تو ذهنمه ! مامانم به فروشنده گفته بود بگو فروشی نیست ... چند وقت پیش رفتم فروشندشو گیر آوردم و بهش گفتم اون منو عقده ای کرده و باعث همه ی مشکلات زندگیمه !!! جدی میگم ! )
خلاصه ... هیچوقت دوربین من رو به خودم نمی گرده که ببینه آقای عزیز ! این گندی که زدی ! این مشکلی که داری ! این مسئله و شرایطی که درش هستی ... حاصل انتخاب و عملکرد خودته ... و همیشه و همیشه دوست دارم دیگران رو مقصر جلوه بدم . درد آور در مورد مسئله ی انکار اینه که خودم هم مثل همیشه دروغ های خودم رو باور می کنم ...
منتظر دیدگاه های شما هستم ...
۹۱/۱۱/۲۱