بیان احساس
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۶ ق.ظ
سلام ، سلام ، سلام ... اول بگم که قالبم رو خیلی دوس دارم ( البته رنگشو نه زیاد ) ... یه کم بیان احساس کنم که حالم خوب بشه :
اول اینکه طبق طبیعی ترین حالت یک بیمار اعتیادی در تعطیلات اسیر افراط شدم ... هدفی برای تعطیلیم در نظر گرفتم و روزی 12 ساعت برای رسیدن بهش تلاش کردم . اگر چه بعد از سالها شروع به یادگیری کردم و نتیجه برای خودم هم شگفت انگیز بود ولی افراط و تنهایی 14 روزه تأثیر شدیدی در فعال شدن بیماریم بصورت ترس از آینده ، حسرت تعطیلات گذشته ، بی حوصلگی ، تنبلی ، افکار بحران زا و ... داشته .
ترازنامه ی قدم 10 رو یک ماهه که بوسیدم و گذاشتم کنار و همین فاصله گرفتن از اصولم هم بیماریم رو تشدید کرده . با راهنمام هم مدتهاست که در تماس نیستم ، در پی پیدا کردن راهنما و گروه قدم جدیدی باید باشم که نیستم ، کلاسهای قدم خودم هم که به مناسبت تعطیلات تعطیل بوده و هنوز راهش ننداختم ...
حالا که دارم می نویسم دارم می فهمم اوضاعم چقدر فجیعه ! احتمالا الان باید توی انکار فرو رفته باشم و خودم خبر ندارم !!!!
کاری که باید انجام بدم : نوشتن هر شبه ی ترازنامه قدم 10 ، شرکت در جلسه و مشارکت صادقانه ، تماس با راهنما و بیان احساس ، تماس با رهجو ها و راه اندازی دوباره قدم ، دعا و مراقبه ، شروع مبارزه با تنبلی ... شروع قدم در وبلاگ و تماس بیشتر با دوستان بهبودی اینترنتیم ...
وای که چقد کار دارم که انجام بدم ...
۹۲/۰۱/۱۵