مراقبه
شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۲ ق.ظ
یکی از لذتهای زندگی برای من اینه که
هر روزش و هر لحظه امکانی بی نهایت برای چالش و تجربه و آگاهی جدیده ...
امروز رو با انرژی شروع کردم و تصمیم گرفتم به ایده آل خودم از آرامش و انرژی در یک روز برسم ... توی ماشین نشستم و در حال مراقبه ی لذتبخشی فرو رفتم و شروع به دیدن کردم ... دیدن چیزهایی که در حالت عادی بهشون توجه نمی کنم : رنگها ، صداها ، بوها ، طبیعت ، چشمای آدمها ، ... و چقدر شگفت انگیزه که در دنیایی زندگی می کنم که افکارم اجازه نمی دن ببینمش !!!
اما هنوز دو دقیقه نگذشته بود که افکار به سمتم هجوم آوردن ... نگاه کردن به این افکار برای من آگاهی جدیدی از دوازده قدم رو آورد ...
افکارم چی بود ؟ چندتا مثال از هزارتا فکر رو می نویسم :
- وایییی باز بری شرکت فلان مشتری میاد ، می خوای کارشو چطور تحویل بدی ... خیلی سخت سلیقست (آینده)
- این راننده آژانس دفعه قبل 500 بیشتر ازم گرفت (رنجش ، گذشته )
- نکنه باز بخواد زیادی بگیره ! اینبار حالش رو می گیرم ( آینده ، ترس های توهمی )
- نکنه عشقم رو از دست بدم !!!!! (آینده ، ترس توهمی ، احساسات ناشناخته و نابجا )
- حقوق نگرفتم هنوز ، باید قسط بدم امروز (آینده - من که هنوز تو شرکت نبودم که بخوام به این فکر کنم )
- راننده آژانسه راننده نیست ... هیچی بارش نیست ( رنجش ، قضاوت ، ترس )
- و و و ....
درخت دوازده قدم میوه ای به نام مراقبه داره ... و آفت های مراقبه نواقص ، ترسها ، رنجشها و افکار بیمارگونست ... اینهاست که فرصت دعا و مراقبه رو از من میگیره ... با حمل اینها خدا رو فراموش می کنم و خودم رو و جهانی که توش زندگی می کنم ...
اینها سدی هستن واسه ارتباط بهتر من با خودم ، خداوند و اطرافیانم ...
۹۲/۰۴/۰۱