فرصتها
پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۴ ق.ظ
یه تجربه جدید به دست آوردم ... گاهی ما فرصت هایی که جلوی چشممونه رو باور نمی کنیم !!! گاهی فرصت ها در میزنن و منتظرن که با یه آدم آماده و پر تلاش مواجه بشن و هدیه های الهی رو بهمون تقدیم کنن ... و وقتی در می زنن با یه آدم نا امید و منفی باف و شل و بی حال مواجه می شن و میرن ...
این تجربه از کجا اومد ؟! یه سکانس از زندگیم دقیقا واسه داداشم تکرار شد ! الان در شرایط 4 سال پیش من (دپرس ، تنها ، نا امید ، منفی و داغون ) زندگی می کنه ... و من رفتم که دستشو بگیرم و بیارمش کنار خودم ... بهش گفتم بیاد با من زندگی کنه ، بشینه خونه و فقط پای کامپیوتر باشه و مبلغی (نصف حقوق الانم رو ) بهش ثابت بدم تا از پس مخارج بر بیاد ، خیال داشتم توی کارم شریکش کنم و یه آینده ی قشنگ رو واسش تصور کردم ...
عکس العملش جالب بود ! باور نکرد و مسخره کرد ... و ترجیح داد به زندگی سگی خودش برگرده ! باز هم باهاش تماس گرفتم و گفتم اگه تصمیم داره مسیر و زندگیشو عوض کنه پذیراش هستم ... و باز با غرور برخورد کرد و فکر کرد دارم منت سرش میذارم !!! خدااااااااااااا ! این غرور مسخره چقدر راحت میتونه تو مغزمون بخونه که زندگی سگی بهتره تا کمک گرفتن !
این اتفاق قبلا و دقیقا برای خودم افتاده بود و این تلنگری بود برام که چقدر فرصتها بوده که همین طور با نواقصم از دست دادمشون ...
خدایا نذار فرصتای جدیدم هیچ جا برن ! همشوووونو می خوام !
۹۲/۰۴/۲۷