نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

فرصتها

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۴ ق.ظ
یه تجربه جدید به دست آوردم ... گاهی ما فرصت هایی که جلوی چشممونه رو باور نمی کنیم !!! گاهی فرصت ها در میزنن و منتظرن که با یه آدم آماده و پر تلاش مواجه بشن و هدیه های الهی رو بهمون تقدیم کنن ... و وقتی در می زنن با یه آدم نا امید و منفی باف و شل و بی حال مواجه می شن و میرن ... این تجربه از کجا اومد ؟! یه سکانس از زندگیم دقیقا واسه داداشم تکرار شد ! الان در شرایط 4 سال پیش من (دپرس ، تنها ، نا امید ، منفی و داغون ) زندگی می کنه ... و من رفتم که دستشو بگیرم و بیارمش کنار خودم ... بهش گفتم بیاد با من زندگی کنه ، بشینه خونه و فقط پای کامپیوتر باشه و مبلغی (نصف حقوق الانم رو ) بهش ثابت بدم تا از پس مخارج بر بیاد ، خیال داشتم توی کارم شریکش کنم و یه آینده ی قشنگ رو واسش تصور کردم ... عکس العملش جالب بود ! باور نکرد و مسخره کرد ... و ترجیح داد به زندگی سگی خودش برگرده ! باز هم باهاش تماس گرفتم و گفتم اگه تصمیم داره مسیر و زندگیشو عوض کنه پذیراش هستم ... و باز با غرور برخورد کرد و فکر کرد دارم منت سرش میذارم !!! خدااااااااااااا ! این غرور مسخره چقدر راحت میتونه تو مغزمون بخونه که زندگی سگی بهتره تا کمک گرفتن ! این اتفاق قبلا و دقیقا برای خودم افتاده بود و این تلنگری بود برام که چقدر فرصتها بوده که همین طور با نواقصم از دست دادمشون ... خدایا نذار فرصتای جدیدم هیچ جا برن ! همشوووونو می خوام !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۷
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی