نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

زنجیره ی موفقیت

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۴۴ ق.ظ
دوستان ، این مطلبی که می نویسم به نظرم یکی از مهمترین مطالبیه که باید بهش توجه کنیم ...این درک کاملا شخصی منه ... با نگاهی به سه سال گذشته می بینم که زندگی من به تحولی صد و هشتاد درجه و با شتاب رسیده و از دید آدمهای عادی باور کردنی نیست که کسی طی سه سال بتونه اینهمه تغییر رو ناگهانی و فقط در طی سه سال بدست بیاره ... موفقیت یک دفعه بدست نمیاد ... توی این دنیا همه چیز به هم مربوطه ... و وقتی حلقه های زنجیر رو طی فرآیندی کم کم به هم وصل کردیم تازه احساس می کنیم اتفاقات زیبایی داره تو زندگیمون می افته ... و تازه متوجه می شیم چیزی به اسم خوش شانسی و بد شانسی درصد بسیار بسیار اندکی از سرنوشت ما رو تحت تأثیر قرار میده ! ماییم که انتخاب می کنیم موفق باشیم ! درباره ی این زنجیر توضیح می دم . به عنوان مثال : * - کاری که من کردم این بود که صداقت رو وارد زندگیم کردم و حتی المقدور دیگه دروغ نگفتم ، حتی جاهایی که ظاهرا به ضررم بود ... سعی کردم امانتدار ، مسئولیت پذیر و خوش قول باشم ...امروز که به زندگیم نگاه می کنم می بینم آدمهای زیادی به من اعتماد کردن ، با این اعتماد باعث کمک به رشد عاطفی و اقتصادیم شده ... خونه ای که توش نشستم حاصل این اعتماده که دوستم به من کرد ... شغل و منبع درآمدم هم همینطور ... من به عنوان یه آدم مسئولیت پذیر و قابل اعتماد شناخته شدم ... این یعنی کلی موقعیت های تازه در زندگی ... * - من سعی می کنم خودم رو در موقعیت خطر قرار ندم (حاصل از کارکرد قدم دوم ) ... خوب اتفاقی که افتاده اینه که کمترین آسیب و ترس رو در زندگیم تجربه می کنم ! (مثلا من سوار موتورسیکلت نمی شم ! ) ... این به زندگیم ثبات و آرامش داده (مثلا داداشم توی سه سال اخیر چهارتا تصادف با ماشین و موتور سیلکلت کرده و مدعیه که من بدشانسم و هی دارم ضرر مالی میدم ولی نمی دونه بدون گواهینامه پشت ماشین نشستن ، بی احتیاط روندن و کارهای دیوانه وار کردن نیازی به شانس نداره !!! و نتیجش همیشه میتونه همین باشه ) *-من سعی می کنم رازدار باشم ... و در طول سالیان این اخلاق کوچولو کلی دوستهای تازه و تجربیات تازه در اختیارم گذاشته ، تجربیاتی که لازم نیست خودم تجربه کنم و دردش رو تحمل کنم ... من می تونم برای دوستانم سنگ صبور باشم و در عوض اونها به زندگیم ثبات عاطفی دادن . *- من صبر رو تمرین کردم ... اتفاقی که افتاد این بود که خودم رو در معرض تصمیم های سرسری قرار ندادم ، صبر و مشورت در انتخابهام کمکم کرد ، اونقدر زیاد که این دو ابزار رو همیشه و همه جا استفاده کردم ، حاصل این شد که معمولا بهترین انتخابها رو می کنم و کمترین ضریب خطا رو دارم ... می بینید ! چیزهایی که اینجا نوشتم شامل بعضی از اصول روحانی بود : صداقت ، امانتداری ، مسئولیت پذیری ، تعهد ، رازداری ، استفاده از سلامت عقل ، صبر ، مشورت و ... و حاصلشون در طول زمان میشه آرامش ، موفقیت ، ثبات ، خوش شانسی ، کار ، پول ، احترام ، اعتبار و ... !!!  خوب خوب خوب ... نمی دونم چرا اونطور که می خواستم نتونستم درک تازم رو منتقل کنم ! فکر کنم باید بازنشسته بشم !!! در این نوشته خیلی من من کردم ! در حقیقت این من یک من نوعی بود وگرنه اگه این اصول کاملا در زندگی من جاری بود که غمی نداشتم ... من هم دارای بیماری و افکاری بیمارگونه هستم و فقط گاهی می تونم در نقطه ای از حرکت بازنگاهشون دارم . (در نظر بگیرید که از نگاه یه آدم عادی من الان زندگی حتی قابل قبولی هم ندارم ! یه خونه ی تقریبا خالی از وسیله و درآمد 1 تومن در ماه و کلی دوست جون جونی و مقادیری احترام و اعتبار و نظم و ... چیز مهمی نیست ! ولی خودم می دونم که از زیر صفر ، با اعتباری در حد زیر صفر ، با احساساتی زیر خط افسردگی ، از آخر خط ، یأس و انزوا ... تبدیل شدن به اینی که امروز هستم یک معجزه بیشتر نیست ... )
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۲
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی