نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

تنبلی و راهکار مقابله با آن

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۴۷ ق.ظ
سلام دوستان ، تا بحال انقدر طولانی ننوشتم ! یک علت شغل سابقم بود ... یک علتش نقصی به نام تنبلی ! این نوشته یکی از مهمترین و عملی ترین نوشته های توی وبلاگه ... بخونید ، دربارش فکر کنید و با هم بهش عمل کنیم ... نتایج رو هم می تونم تو بخش نظرات بذاریم ... **** توی ترازنامه هام ، بزرگترین نقصم رو تنبلی تشخیص دادم ... و چقدر این نقص قدرتمنده و چقدر نابودگر !!! در عین حال تنبلی خودش رو چقدر ساده و کم خطر نشون میده ! این روزها که در حال دعا برای رهایی ازش هستم و تلاشم رو هم می کنم به درکهای تازه ای رسیدم ... تعریف تنبلی برای من اینه : اهمال در انجام کارها به بهانه و تعویق انداختنشون ... به دلایلی که برای خودم می تراشم ، از جمله بهتر انجام دادنشون در آینده ، یا ضروری نبودن اون کارها ... تنبلی چه تأثیری در زندگی من می تونه داشته باشه ؟! روی چه جنبه هایی از زندگیم تأثیر میذاره ؟ - این نقص جلوی موفقیت هام رو میگیره ... هر موفقیت نیاز به زمان بندی ، تلاش ، برنامه ریزی ، اعتماد به نفس ، مسئولیت پذیری ، هدفمندی و دهها فاکتور دیگه داره که تنبلی به راحتی می تونه تقریبا تمامشون رو ازم بگیره ! (واسه همین میگم علیرغم ظاهر سادش خیلی نابودگره ... ) - تنبلی اعتماد به نفسم رو می گیره و احساس رضایت از خود رو خیلی کم تجربه می کنم . خیلی وقتها با بها دادن به تنبلی حس شرمساری و بیزار از خود رو تجربه خواهم کرد . - بطور کلی زندگیم رو غیر قابل اداره می کنه ، چون زندگی واقعی ای که من دوست دارم داشته باشم یک جوره و زندگی ای که تنبلی برام رقم می زنه یک جور دیگه ! - تنبلی امکان برنامه ریزی رو ازم میگیره چون هزاران بار برنامه ای ریختم و با تنبلی اون برنامه موفق نشد ! (من موفق نشدم گام به گام انجامش بدم ) ... اگه بهش فکر کنیم متوجه میشیم که این نقص چه بلاها که تا امروز سرمون نیاورده (اضافه وزن و بیماری های ناشی از کم تحرکی ، نداشتن روابط با آدمهای فعال ، بی نظمی و هپلی بودن زندگی ، از دست دادن شرایط شغلی و و و و .. ) - سیستم فکری من وقتی به تنبلی بها می دم چطوره ؟ برای خودم جالبه که وقتی آگاهی کسب کردم و خودم رو بیشتر شناختم کمی با این سیستم احمقانه آشنا شدم !!! ذهنم کوچکترین کارها رو وحشتناک و سخت جلوه میده ! دیروز رفتم آشپزخونه ، برق رو روشن نکردم و یک لیوان آب خوردم ... فورا مچ بیماری رو گرفتم : ذهنم می گفتم " حالا کی می خواد دستشو دراز کنه ، برقو روشن کنه ، دوباره وقتی برگشتی خاموشش کنی ... تازه اگه خامو بمونه پول برق کمتری میدی " !!!!!! در یک دهم ثانیه ذهنم آنچنان منو می پیچونه و درد آور اینجاست که من حرفاشو باور می کنم و به نظرم طبیعیه !!!!! شستن ظرفها به نظر ذهن من یک معضل لاینحله !!! میگه "ساعتها باید سرپا بمونی ، خسته کنندست ... الان کلی کار داری ... بذا یه وقت دیگه ... " !!!! وقتی بهتر نگاه می کنم می بینم ذهن من پر از هزاران توجیه فوق العاده احمقانست که من همه رو به طبیعی ترین شکل باور می کنم ! خوب ! با این تنبلی چه کنیم ؟! راهکار مقابله با اون چیه ؟! راهکار مقابله با تنبلی برای من اینطوره : با توجه به اینکه هر نقص مثل چاله ای در زندگی من می مونه که از کمبود یک اخلاق سرچشمه میگیره ... نقص تنبلی از کمبود "تلاشگری" سرچشمه گرفته ! باید تلاش کنم ! به همین سادگی ... باید به حرفای بیماری با دقت گوش بدم ، تشخیصشون بدم و برعکسشون عمل کنم ... و مهمتر از همه باید به عجزم در مقابل این نقص (و سایر نواقص ) پی ببرم و از خداوند برای برطرف کردنشون کمک بخوام و دعا کنم و بدونم فقط اونه که می تونه کمکم کنه ... یعنی وقتی ذهنم توضیحاتی راجع به روشن نکردن لامپ ، جمع نکردن رختخواب ، برنداشتن یک آشغال از زمین ، نرفتن یه راه طولانی تر ، انجام یه کار عقب افتاده داد ... یه لبخند بزنم ، از خدا کمک بخوام و اون کار رو (از لج بیماری هم که شده ) به بهترین وجه ممکن و تا آخر انجام بدم ... اون وقت تجربه ای بی نظیر از حس پیروزی و لذت و رضایت از خود رو لمس خواهم کرد ... و شکست بیماری رو حس می کنم ... وقتی بهش بها میدم ، دقیقا با بیماریم زندگی می کنم ... و دردآوره ... اونم وقتی آگاهی داری که چه بر سرت اومده ...زندگی من وقتی با تنبلی مقابله می کنم به یه زندگی پر از هیجان و چالش و احساس لذت و رضایت تبدیل میشه ... *** پست دوم : دعا خدایا تو را دوست دارم !می خواهم تو را بیشتر و بیشتر دوست داشته باشم! می خواهم تو را تا سرحد سرمستی و شوریدگی دوست بدارم . عشق و ایمانی ناب -درخور درگاه نیلوفرینت - بمن عطا کن.   خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست ! هر روز در افکار و آرزوهایم به سوی من بیا! در رویاهایم ؛ در خندهء نشسته بر لبانم و در اشک چشمانم به سوی من بیا ! در عبادت و کارم ؛ در زندگی و مرگم به سوی من بیا . تو با من باش با رحمت وعشقت . خدایا ذهنم پریشان است قلبم بی قرار است و افکارم شوریده اند و درمانده ام . پس رشته زندگیم را به دستهای امن تو می سپارم آنگاه طوفان می خوابد و آرامش تو حکمفرما می شود . خدایا نوای سحرانگیز تورا شنیده ام همه چیز را رها می کنم و به سوی تو می آیم . هر چه را که دارم و هستم به تو تسلیم می کنم . مرا به درگاهت بپذیر و نگذار که از تو دور باشم . خدایا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم . شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم ! پروردگارا! خود را تقدیم تو می دارم .با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی . از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم .  مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو ؛ عشق تو ؛و در راه تو یاریشان خواهم داد . باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهم .   آفریدگارا! من اکنون آماده ام که تمام خوب و بد وجودم را به توسپارم تمنا دارم یک یک نقص های درونم را که سد راه خدمت به تو و همنوعان من است را برطرف کنی و قدرتی عطا فرمایی تا از این پس به خدمت تو کمر بندم . پروردگارا! کمکم کن تا به جای تسلی خواهی تسلی دهم ؛ به جای درک شدن درک کنم زیرا پیدا کردن در گرو گم شدن است با بخشیدن دیگران خود بخشوده می شویم و در مرگ حیات جاویدان پیدا می کنیم.  پروردگارا!  به من کمک کن تا بتوانم کلید خوشبختی خود را در اختیاربگیرم . به من شجاعتی بده تا آرام بگیرم و با احساساتم روبرو شوم .  به من بینشی بده تا روابطم را با دیگران بهبود بخشم . خدایا مرا برکت آن بخش که هر روز وظیفه خویش را به انجام رسانم به برادران و خواهرانم یاری رسانم تا بار خود را در فراز و نشیب زندگی بر دوش کشند و هر روز نیایش کنم : در آفتاب و باران بادا که خواست "تو " تحقق پذیرد . خدایا ! مرا چون سبزه ها فروتن ساز ؛ چون گلها ساده ؛ بادا همانند پروانه ای که در شعله فرو می شود در شعله عشق تو معبودم فرو شوم . خدایا تو را شکر می کنم که بی نهایت را خلق کردی و ما را از محدوده زمان و مکان آزاد نمودی و به بی نهایت اتصال دادی . خدایا بگذار که نمونه خوبی باشم . بگذار که سمبل عشق و محبت باشم . بگذار که مظهر ایثار و فداکاری باشم . بگذار معیار خدایی باشم که جز خواسته تو عمل نکنم .  خدایا بگذار دریا باشم ؛ ساکن و ساکت که طوفان های سخت هم مرا به هیجان نیاورد . آمین با تشکر از وبلاگ قصر آرامش
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۱
نیم نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی