برگشتم
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ق.ظ
سلام عزیزانم ...
برگشتم . با کلی تجربه ی جدید و احساس متفاوت ..
تجربه ی اولم اینه که آزادی از هر عادتی احساسی فوق العاده و پتانسیل عالی ای برای رشد و تغییرات جدید در اختیار آدم میذاره ... و ترک سیگار برای من مثل ترکیدن حبابی بود که دورم رو گرفته بود و نگاهم به دنیا رو کدر کرده بود ... امروز خیلی شفاف تر می بینم ... خدا رو شکر ...
یه تجربه ی دیگه :
رفتم کیش پیش داداش کوچیکه ، از لحظه ای که رفتم شروع کردم به غرغر !!! چرا خونت نا منظمه ... چرا اینجور راه میری ، چرا اینجور حرف می زنی ، چرا لباسات نشستست ... و حتی یک روز از 8 صبح تا 3 عصر شروع کردم و خونه رو براش آنچنان تمیز کردم که به عمرم چنین نظافتی نکرده بودم ! (گرد و خاک لوبیاهای تو شیشه رو هم گرفتم !!! ) ... همه ی وسایل کهنه رو دور ریختم و بهش غر زدم که در شأن تو نیست که چنین وسایل و خرت و پرت های کهنه ای داشته باشی ...
خلاصه ... 10 روز غر زدم ... جاتون خالی کلی خوش گذشت !!!
اما وقتی برگشتم ... توی یک لحظه درک کردم ... کسی که من داشتم بهش غرغر می کردم داداشم نبود ... خودم بودم !!! یادم افتاد که وقتی کسی رو کنترل می کنیم ، داریم نواقص خودمون رو در اون می بینیم ...
بعله ! من خودم همه ی اون مشکلات رو داشتم ... و تصمیم جدیدی گرفتم ... شروع کنم به غر زدن به خودم - به بیماریم - و نمی دونم واقعا نتیجه چی خواد بود !!! ولی هر جا که مشکلی دیدم غر زدم !!! مثلا ، عین بلایی که سر داداشی آوردم رو سر خودم هم آوردم ! کلی وسیله ی کهنه رو دور انداختم ... خونه رو تمیزتر کردم ...
فعلا که داره جواب میده ...
۹۳/۰۱/۲۵