[عنوان ندارد]
سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۲۷ ق.ظ
با تشکر از آندیا ، با پاره ای تصحیح ...
- گاه حتی اگر آنقدر ایمان ندارم که باید داشته باشم ، تظاهر به ایمان آوری مرا به سمت ایمانی قلبی می کشاند -
خدای من !
ای عشق بی بدیل من !
ای آرامش بخش لحظه لحظه نفس کشیدنم !
خدای مهربانم ! ای تواناترین !
ای دلیل بودنم ! - که گفتی باش ... و من شدم -
تو را سپاس می گویم برای همه ی نعمتها و موهبت ها و معجزه های نابت ! که در لحظه لحظه زندگی ام به من هدیه می دهی .
خدای من ! خدای خوب خوب مهربان من !
ای تنها پناه و امید و تکیه گاهم !
من بیش از پیش دریافتم آنکه تو را می خواند و آنکه با تو قدم می زند لحظه لحظه زندگی اش را سرشار از معجزه های ناب می کنی !
خدای مهربانم ! مرا ابزاری در دستان پر توانت قرار ده تا به بندگانت یاری رسانم ...
من با تو ای مهربانترین مهربانان خوشبختم ... خوشبخت ... خوشبخت ...
خدایا ! ... تو را از اعماق وجودم و از صمیم فلبم صدا می کنم ! و به تو می گویم که ای خدای قدرتمند و مهربانم ! تنها از تو ! تو را و عشق ناب و همیشگی تو را می خواهم یا رب ! تو تنها عشق ناب من هستی که نفس نفس هایم به شوق حضورت گرم ست و تپش های قلبم به شوق حضور تو ای خدای مهربانم و تنها برای عشق ابدی تو می تپد ای خوب خوب مهربان من ...
۹۳/۰۲/۳۰