نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

نیم نوشته های من

نیم نوشته

تجربیات 5 ساله ی من از زمانی که روی زمین فرود اومدم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۴اسفند
درمورد اهمیت روابط ، قبل از هر چیز سه تا سوال ساده رو جواب بدید ... رابطه ی شما با خودتون چطوره ؟ رابطه ی شما با اطرافیان و سایر مردم چطوره ؟ رابطه ی شما با خداوند چطوره ؟ همین سه سوال کیفیت زندگی شما رو تعریف می کنه ... پس فکر می کنم اهمیت بحث روابط رو به همین سادگی متوجه شدیم ... به نظر من تمام کاری که دوازده قدم ، ادیان الهی ، روانشناسان و ... می کنن همینه که این سه رابطه رو بهبود می بخشن ...  و اونوقته که زندگی معنا پیدا می کنه ، عمق پیدا می کنه و یه طورایی تازه می فهمیم دنیا دست کیه ! از سوال اول و سوم فعلا می گذریم و به سوال دوم می رسیم ... روابط ما با اطرافیانمون چطوره ؟ اول از همه بگم که درک شخصی من اینه که روابط ما بزرگترین سرمایه ی ماست ... از لحاظ مالی بارها از میلیونرهایی شنیدیم که می گن اگه تمام ثروت و داراییشون رو بگیریم و اونها رو با یک دست لباس زیر توی خیابون رها کنیم ، سال دیگه همین موقع همین جایی ایستادن که الان وایسادن ... یعنی تمام دارایی مالیشون رو بدست میارن ... نکته اساسی اینه که اینطور افراد روابطی دارن که با تکیه به اون می تونن دوباره شرایطشون رو بسازن ... روابط ما ثروت مادی و معنوی ما هستن ... خانواده ، دوستان ، مشتریان ، همسایه ها ، آدمهای توی خیابون ... توانایی این رو دارن که هر لحظه از زندگی ما رو زیباتر کنن ( و بالعکس ! میتونن زندگیمون رو جهنم کنن ! این به کیفیت برقراری روابط ما مربوطه ) در گذشته نگاه من به روابط اینطور بود : " من نباشم ، می خوام دنیا نباشه ... " ، " دیگی که برای من نجوشه ، می خوام سر سگ توش بجوشه ... " ، " زندگی من به دیگران چه ارتباطی داره " ، " کسی رو تو قبر کس دیگه دفن نمی کنن " و دهها جمله ی شبیه این که منو از همه ی دنیا جدا می کرد و در معنوی ترین حالاتم فکر می کردم که سرنوشت من از همه جداست و من اومدم تو این دنیا که تنهایی به خدا برسم ... حقیقت اینه که امروز اصلا اینطور فکر نمی کنم ... معتقدم دنیا و آخرت من به روابطم با افراد مختلف گره خورده ... اینکه پیام انجمنی که من عضوش هستم ، عشقه ... اینکه میوه ی دوازده قدم عشق بلاعوضیه که به کسانی هدیه می کنیم که بهش نیاز دارن ... همونطور که در عرفان اسلامی هم مرحله ی من الحق الی الخلق وجود داره که بعد از اینکه عارف به خداوند میرسه دوباره به سمت مردم بر می گرده ... چقدر از رابطه ی صحیح می دونیم و چقدر از روابط غلط ضربه خوردیم ؟ از عشق چی می دونیم ؟ آیا عشق رو تنها به رابطه ی عاطفی دو جنس مخالف ترجمه می کنیم ؟ آیا می تونی عشق رو به دخترک گل فروش توی خیابون ، پسرک واکسی سر کوچه ، معتاد درب و داغون توی  آشغالا ، کسی که دائم آزارت می ده (پس احتمالا مشکل زیادی داره ) ، کسی که ازش رنجش داری تعمیم بدی ؟ آیا می تونی عشق به طبیعت ، جهان ، خداوند رو درک کنی ؟ بیاید عاشقانه تر نگاه کنیم ... بیاید مثبت نگری رو در خودمون تقویت کنیم ... تازه اونوقت میشه روابط رو زیباتر درک کرد ... الان که فکر می کنم بحث روابط اونقدر عمیق و بزرگه که مطمئنا هزاران پست وبلاگ هم براش کافی نیست ... جلسه ی بعد در مورد انگیزه ها و اشکالات گذشته تو روابطم می نویسم ... و انگیزه ها و دیدگاهم نسبت به روابط در امروزم ...
نیم نوشته
۱۲اسفند
امروز باز هم موضوع قدم ، روابط بود ... چقدر بحث زیبا و پیچیده ایه ... روابط یکی از بزرگترین سرمایه های هر انسانه ... و یکی از عوامل مؤثر در کیفیت زندگی ماست ... درک های شخصی ، سوالات ، مشکلاتتون رو در مورد روابط بنویسید ، تا شروع کنیم در موردش صحبت کنیم ...
نیم نوشته
۱۰اسفند
1-   مشکل را نادیده بگیرید و آرام نما باشید!  نادیده گرفتن نیمه ی هشیار، آرامش و آسودگی را باز می گرداند. 2-   گاهی لباس با طرح های کودکانه بپوشید. چنین کاری یادآور روزهای شاد زندگی است. 3-   تفاوت میان فرودست و فرادست، در نگرش ها است. فرادست کار خود را مهم می داند و با خشنودی که از این طریق فراهم می شود به آرامش دست می یابد. 4-   هنگامی که بحث و تعارض کار را مشکل می کند، به سادگی از بحث دوری گزینید و آن را به زمانی دیگر موکول کنید  و از آرامشی که می توانید بدان دست یابید شگفت زده شوید. 5-   یا رنگ صورتی  یا  سبز. هریک از این رنگ ها در دستیابی جان آشفته به آرامش اثری جادویی دارد. 6-   جزئیات جذاب هر لحظه را دریاب، از هر صدا و رنگ نشاط آور شادمان شو، از چنین راهی است که آرامش فرا می رسد. 7-   در هرجا هستی و به هر جا می روی ، اندکی بر زیبایی آن مکان بیفزا، یا در زیبایی آنجا سهیم باش. 8-   تعارف و خوشامد گویی احساسی نیکو پدید می آورد؛ حالتی که از احساس مخاطب هم بهتر است. 9-   مجال انتخاب و انجام دادن بسیار است، آن چه انجام شدنی نیست فراموش کن. 11-هر چه بیشتر گذشت داشته باشی، در انجام تمرین های آرام بخش تواناتر خواهی بود. با گذشت بیشتر، تشویش زندگی را کمتر کنید. 12- خوش خو باشید و با خوی خوش سخن بگویید. خوش خویی بیشتر، آرامش بیشتر. 13- جویای تغییر باشید و از داوری مهراسید. گشاده رو و تن آرام ، تغییر را بپذیرید. 14- در گریستن ، از نظر جسمی و روحی آرامشی است. 15- به هنگام تنش به کاری دیگر بپرداز. جایی بایست که غالباً نمی ایستی ؛ جایی بنشین که به عادت نمی نشینی؛ به گونه ای بیندیش که تاکنون نمی اندیشیدی. 16- به باورهای آیینی خویش بپرداز، بی تردید یکی از آرامش بخش ترین رفتارها، روی آوردن به نیایش و نماز است.
نیم نوشته
۰۹اسفند
بچه ها من فاجعه ام ... علیرغم اینهمه آگاهی و علم و دانش و تجربه که دارم رنده می کنم و می ریزم توی وبلاگ ... علیرغم نقاب روحانیتی که به چهره دارم ... من یک فاجعه ام !!! این پست رو می نویسم چون اگه همچین پستهایی توی وبلاگم نباشه یادم میره که خود واقعیم حالش چطوره ! من تنبلم ... تنبل ... تنبل ... تنبل ... هپلی هم هستم و آخرین بار که مثل آدم ظرف و لباس شستم یادم نمیاد ... به خودم هم نمی رسم ... چاقم ... و پرخور .. اونقدر هله هوله می خورم که گاهی از خودم بابت پفک ها و تخمه و لواشک و ... که دور و برمه - در سن 31 سالگی- خجالت می کشم !!! توی کارم وسواس دارم و بی حوصله ام ... یعنی یه کار رو تا وقتی اونجور که می خوام انجام بشه سراغ کارای دیگه نمی رم ... وچون هیچوقت کارا اونجور که می خوام نمی شه مثل لاکپشت کارهام پیش میره !!! بدقولم ... چون برنامه ریزی زمانم رو هنوز بلد نیستم ... ذهن من وقتی فکر می کنه کاری 20 دقیقه طول میکشه ، اون کار در زمان واقعی 60 دقیقه طول میکشه ... واسه همین همیشه بدقولم . ولخرجم ... چون برنامه ریزی مالی رو هرگز بلد نبودم و هرگز پس انداز نداشتم ... من به اطرافیانم بی توجهم ... و نیازهاشون رو در نظر نمی گیرم و یه جورایی توی یه حباب از اشتغال فکری زندگی می کنم ... یه جورایی هم افسرده ام ... چون انگار دارم توی یه دنیای مجازی از اشتغال فکری زندگی می کنم ... مدتهاست ترازنامه ننوشتم ... و علتش بی توجهی و تنبلیه ... با راهنمام کم در تماسم ... جلساتم شده هفته ای دو روز + دو روز قدم ... بازم بگم ؟! ...
نیم نوشته
۰۷اسفند
وقتی سایت لبخند زندگی رو دیدم رفتم تو فکر ... چرا ما وبلاگ رو به سایتی تبدیل نکنیم که همه توش بنویسیم ؟! نظرتون چیه ؟ چرا همش من بنویسم و حرف بزنم ... پروژه ی انجمن بهبودیمون که شکست خورد ... چت روم هم دردسرهای خودش رو داره ... نظرتون راجع به این چیه ؟
نیم نوشته
۰۷اسفند
مدتیه وقتی جلسه میرم حس غریبی بهم دست میده ... واسه کسایی که راه رو اشتباه میرن دلم می سوزه ... می گیره ... فکر کنم طبیعیه که دوست داشته باشم لذتها و آرامشی که من به واسطه ی درکم از برنامه رو بدست آوردم ، بقیه هم بدست بیارن ... رو رفتار دوستایی که دهها باره دارن میان تو برنامه و بعد از یکی دو ماه می رن ... و باز چند ماه بعد داغون تر میان ... و باز بعد از یکی دو ماه می رن حساس شدم ... سعی کردم نقش خدا رو بازی نکنم و فقط درس بگیرم ... و دعا کنم ... درس جدیدم این بود  : کسایی که دائم توی فکر راضی کردن دیگران ، نشون دادن خودشون و تغییرات و خدمتاشون به دیگران ، راضی کردن دیگران  ، نگرانی برای نظر دیگران ، گیردادن به دیگران ، فکر کردن در مورد دیگران ... بودن ... کسانی بودن که دائم شکست می خوردن ... "دیگران " ، "دیگران " ... پس خودمون چی ؟ فکر می کنم علت اینکه گمنامی اساس روحانی تمام اصول ماست ... یعنی باید نامها رو گم کنی ... اینکه با آدمها کاری نداشته باشی که کی هستن و چی کار می کنن و چی فکر می کنن ... فقط باید برای بهبودی خودت اونجا باشی و مخاطبت برای همه ی حرفها و کارها خداوند باشه ...
نیم نوشته
۰۷اسفند
خدایا!تو را دوست دارم! می خواهم تو را بیشتر و بیشتر دوست داشته باشم!می خواهم تو را بیشتر از هر چیز در دنیا دوست بدارم.می خواهم تو را تا سرحد سرمستی و شوریدگی دوست بدارم.عشق و ایمانی ناب به من عطا کن و چنان متبرکم گردان که توهماتسحرانگیز این دنیا، نتواند مرا به گمراهی بکشاند.چنان متبرکم کن که وسیلۀ تو در راه کمک و التیام بخشیدن در این دنیای پر درد و رنج باشم. از فراز ابدیت، ناظران عرش،فرشتگان و ملایک تلاش و مبارزات ترا نظاره میکنند پس قوی باش! جی پی واسوانی   یک دانه گندم باید بر خاک بیفتد و بمیرد تا رشد کند و به بار نشیند ،وگرنه همان دانه باقی می ماند. جی پی واسوانی   خدا عشق است،عشقی همه گیر! او هرگز دردی را بر ما نازل نمی کند،مگر آنکه به خیر ما باشد.جی پی واسوانی   در پس هر رنج و درد ،درسی نهفته است که با یادگیری آن ، رنج و درد از میان میرود.جی پی واسوانی   غمگین و نا امید بودن کاری شیطانی است.جی پی واسوانی  هر چه بدنیا بدهیم به خود ما بازمیگرددپس بیایید عشق ،مهربانی،یاری ،دلسوزی و خدمت را به دیگران بدهیم.جی پی واسوانی   اعتقاد عموم بر این است که با کنار گذاشتن دیگران میتوانیم پیشرفت کنیم،اما قانون الهی میگوید: دستی را بگیر تا دستت را بگیرند.جی پی واسوانی   وقتی که به دیگران کمک کنید و سنگینی بار مشکلاتشان را کاهش دهید ،قلبتان از خوشی و احساس سعادت مالامال خواهد شد .جی پی واسوانی   سکوت ، تطهیر می کند. سکوت ، شفابخش است و نیرو می دهد. سکوت رازها را می گشاید و شما را با خودتان روبه رو می کند. به راستی شما کیستید؟جی پی واسوانی   ما در دنیای جاذبه های وهم آلود و اسارت ها  زندگی میکنیم.تیغ خواسته های غیر انسانی،غرور ،جهل،نفرت،اضطراب ،ترس و حرص روح ما را مجروح کرده است.روح ما زخمی جراحت های بسیار است.این زخمها باید التیام یابند.سکوت میتواند این زخمها را التیام بخشد.جی پی واسوانی   نفرت مانند آتشی است که در درون میسوزد و تمام شادیها را از ما دور میکند. جی پی واسوانی   امروزه در اطراف ما حلقه ای از ظلمت حاکم است،اما ظلمت تا ابد باقی نمی ماند! جی پی واسوانی   دنیا هیچ عیبی ندارد ،عیبی که می بینیم ناشی از نگرشی معیوب است! جی پی واسوانی   ترس فرزند بی ایمانی است.آن کسی که در ترس زندگی می کند،به خدا اعتقاد محکم و درستی ندارد.حتی اگر پیوسته نام خدا را به زبان بیاورد. جی پی واسوانی   ترس ، سمی است که به سرعت در سراسر سیستم بدن و ذهن منتشر میشود و قدرت اراده انسان را فلج می کند.جی پی واسوانی   متواضع باشید ،آنگاه دعاهایتان ابرها را خواهد شکافت و به عرش خدا خواهد رسید. جی پی واسوانی   به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی  اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود . جی پی واسوانی   چراغها بسیارند،لیک نور یکی است نور به یک چراغ متعلق است نور از آن یگانه عظیم و پنهان بر می آید. جی پی واسوانی   خدایا من به تو عشق می ورزم من میخواهم که به تو عشق بورزم  بیش از همیشه! می خواهم که به تو بیش از هر چیز دیگر در دنیا عشق بورزم میخواهم آنقدر به تو عشق بورزم که پریشان و سرمست شوم مرا عشقی پاک همراه با عبودیت عطا کن! مرا متبرک کن تا در این دنیای افسونگر سرگردان نشوم! مرا متبرک کن تا در این دنیای رنج و درد  وسیله تو برای یاری و شفای دیگران باشم. جی پی واسوانی   دریا بی کران است و زورق من کوچک،  خدایا! به "تو" توکل میکنم که همه کس را حمایت می کنی. جی پی واسوانی   تو کنارم هستی ای حضور تابناک! و من آسوده ام،آرامم و خاموش. جی پی واسوانی آیا حقیقت دارد که پیش از بدنیا آمدن ما دنیا را اداره می کرد؟آیا درست است که خداوند پس از آنکه ما دنیا را ترک کردیم آنرا همچنان اداره می کند؟پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند. جی پی واسوانی وقت ما برای تامین تسهیلاتی در زندگی صرف می شود که شاید هیچگاه بدانها نیازی نداشته باشیم، زندگی ما تهی از شور زندگی است! جی پی واسوانیدر این دنیای گذرا،دنیایی که چیزها می آیند و می روند ، و هیچ چیز باقی نمی ماند...آیا چیزی ارزش نگران شدن دارد؟ جی پی واسوانیآیا کسی به شما بدی کرده است؟او را ببخشید،حتی پیش از آنکه از شما طلب بخشایش کند.آنگاه ذهن شما در آرامش خواهد بود و جهان اطراف به شما لبخند خواهد زد. جی پی واسوانیدوست داشتن کسانی که دوستمان می دارند ساده است،آیا افرادی را که بدخواه ما هستند را دوست می داریم؟دوست داشتن کسانی که ما را می ستایند ساده است،آیا آنان که آزارمان می دهند را دوست داریم؟عشق ورزیدن به کسانی که به ما کمک میکنند آسان است،آیا به کسانی که ما را تحقیر می کنند و یا رفتاری ودخواهانه دارند،عشق می ورزیم؟محبت به ثروتمند آسان است،آیا به فقیر و بی چیز و غمزده محبت میکنیم؟عشق ورزیدن به خوب و پرهیزگار آسان است،آیا به گناهکار و مجرم عشق می ورزیم؟آیا به خداوند و هرچه خلق کرده عشق می ورزیم؟ جی پی واسوانیاز موژان عزیز برای معرفی این مرد بزرگ و وبلاگ ماهداد برای برداشتن بعضی از این جمله ها تشکر می کنم ...
نیم نوشته
۰۶اسفند
هر روز دست کم پنج دقیقه، گل و گیاه تماشا کنید. روزی چند دقیق زیر نور خورشید قرار بگیرید. محیط زندگی خود را زیبا کنید. وسایل اضافی را دور بریزید. سکوت را دوست بدارید. صدایهای اضافی را حذف کنید. به اندازه کافی بخوابید. زیاد بخندید. ....... نمیدونم اینها توصیه ی کیه ولی دارم به این نتیجه میرسم که تا ذهن آروم نشه نمیتونم در لحظه قرار داشته باشم. پ . ن : مستقیما از بخش نظرات پست قبل سرقت شد ! با تشکر از آندیا ! پ . ن 2 : چقدر خوبه که چیزای قشنگ توی نظرات بذارید تا منم بذارم اینجا !
نیم نوشته
۰۴اسفند
دوستان می خوام در مورد امید بنویسم ...  (دور و ورم رو امیدها انقدر گرفتن که نگو ... گمنامی داره ! ولی در حال حاضر با 5 تاشون دارم سرو کله میزنم !!! ) امید ... نقطه ی مقابل یأس ... پیام برنامه (پیام ما امید ، وعده ما آزادی ) ... از کجا می آد ... یادمه در مورد یأس قبلا نوشته بودم ... یأس از بی ایمانی میاد و امید که نقطه ی مقابلشه ... با ایمان به وجود میاد ... ایمان به خودم و به خداوندی که همه ی دنیا تو دستاشه ... وقتی خدایی هست که با معجزات هر روزش داره حمایتم می کنه ... وقتی خدایی هست که به قدر درک من از خودش توی زندگیم جاری میشه ... وقتی خدایی هست که هرچقدر که بهش اجازه بدم توی زندگیم برام کار می کنه ... پس نا امیدی چرا ؟! وقتی بتونیم فقط برای امروز زندگی کنیم و یک روز پر از کارهای خوب ... رعایت اصول ... حرکت طبق خواست خداوند رو داشته باشیم ... اونوقت می تونیم مطمئن باشیم که خدا در زندگیمون جاریه ... چشمامون رو برای دیدن معجزاتش باز کنیم ... باهاش حرف بزنیم ... ازش بخوایم و تلاش کنیم ...  درک جدید من در مورد اثرات امیده ... وقتی ایمان داری که خدایی داره که زورش از همه بیشتره ... وقتی ایمان داری که کسی هست که کمکت می کنه اگه در مسیرش حرکت کنی ... اونوقته که ناامیدی رو کمتر حس می کنی ...  وقتی امیدوار باشی اتفاقهای خوب توی زندگی می افته ... اصلا به نظرم علت اتفاقای بد خود ناامیدیه ...  تازگی ها فهمیدم که آدمهای مثبت اندیش و امیدوار همیشه واسشون اتفاقای خوب می افته ... یادتونه چند پست قبل گفتم به اندازه ی ایمان و امیدمه که اتفاقات خوب برام می افته (خوب شایدم نگفتم !!!) وقتی امید دارم که امروز خوب باشه ... خوب میشه ... وقتی امید دارم روزم عالی باشه ، عالی میشه ...
نیم نوشته
۰۲اسفند
وبلاگ چرا اینقده سوت و کور شده ؟! خبری ازتون نیست ! فکر کنم از وقتی آندیا در کوههای آند مفقود شده جمع گرممون یخیده !!!؟ یه حضور غیاب میکنم ببینم کی هست و کی نیست ! زودی اعلام حضور کنید !
نیم نوشته